✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب
✨🌷رمان محتوایی ناب
😍👌🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے🌷 قسمت
#صد_وبیست_وچهاروقتی نمازم تمام شد و برگشتم،دیدم مادروحید پشت سرم نشسته و به من نگاه میکنه... چشمهاش خیس بود.
😢تا دیدمش شرمنده شدم،سرمو انداختم پایین.
😞با امیدواری گفت:
_وحید برمیگرده دیگه،آره؟
😢نمیدونستم چی بگم.اومد نزدیک.گفت:
_تو چکار میکنی که شوهرات شهید میشن؟چی بهشون میگی که آرزو میکنن شهید بشن؟
😒😢آقاجون با ناراحتی گفت:
_راحله! این چه حرفیه؟!!!
😒😨سرم پایین بود.گفتم:
_وحید پسر شماست.شما از بچگی از امام حسین (ع) بهش گفتین.
😞شما یادش دادید مرد باشه. شما از فیض شهادت براش گفتین.
😢شما اینجوری
#تربیتش کردین.منم بخاطر تربیت خوبی که داشت،بخاطر چیزهای خوبی که شما بهش یاد دادید عاشقش شدم و باهاش ازدواج کردم.
😞مادروحید با التماس گفت:
_دعا کن برگرده.تو که نمیخوای دوباره تنها
بشی.
😢🙏گفتم:
_شما مادر هستین.دعای شما بیشتر اثر داره. هروقت خواستین دعا کنین برای
#عاقبت_بخیری وحید دعا کنین..نه برگشتنش. برای منم خیلی دعا کنین.
#امتحان_خیلی_سختیه برام.
😞😭دیگه نتونستم چیزی بگم.سرمو گذاشتم رو پای مادروحید و فقط گریه میکردم.
😣😭از اون روز به بعد کمتر میرفتم پیششون..
روم نمیشد تو چشمهای پدر و مادر وحید نگاه کنم.
😓یه روز مادروحید اومد خونه ما.گفت:
_دلم برات تنگ شده.از حرفهای اون روزم ناراحت شدی که کمتر میای پیشمون؟
😒گفتم:
_از شرمندگیمه.روم نمیشه تو چشمهاتون نگاه کنم.
😔بابغض گفت:
_اونی که شرمنده ست منم.اگه وحید به ازدواج با تو اصرار نمیکرد،الان تو راحت تر زندگی میکردی.من شرمنده م که بخاطر دل پسرم زندگی سختی داری.
😔بیشتر شرمنده شدم.
😞پنج ماه از شش ماه گذشته بود....
چند روز بود دلشوره داشتم.
😥همش یاد وحید بودم.هرکاری میکردم حواسم پرت بشه فایده نداشت.
😥تلفن زنگ میزد،قلبم میومد تو دهانم. همش منتظر خبر شهادتش بودم.
😧👣با فاطمه سادات از خرید برمیگشتم خونه.آقایی جلوی در صدام کرد.
-خانم روشن؟
-خودم هستم.بفرمایید.
😧-شما همسر آقای موحد هستید؟
-بله.شما؟
😥-من از طرف حاجی اومدم.مأمور شدم شما رو جایی ببرم.
یاد حرف وحید افتادم
👌 که گفت به حرف هیچکس جز حاجی اعتماد نکن.
☝️گفتم:
_الان باید بریم؟
😥-بله.
-پس اجازه بدید من وسایل مو بذارم خونه.
-ما همینجا منتظر هستیم.
رفتم خونه...
با حاجی تماس گرفتم.
📲دو تا بوق خورد جواب داد:
_بفرمایید.
صدای حاجی رو شناختم.
-سلام،من همسر وحید موحد هستم.
😊-سلام دخترم،خوبین؟
😊-بله،خداروشکر.از وحید خبری دارید؟
😒-دو نفر فرستادم بیان دنبالتون،نیومدن؟
🙁-دو نفر اومدن ولی چون نشناختمشون خواستم اول با شما مشورت کنم.
👌مشخصات اون آقایون رو از حاجی گرفتم.وقتی مطمئن شدم خودشون هستن...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم══════°✦ ❃ ✦°══════
ᷝᷡᷝᷝᷝᷞ✎Join∞
🦋∞↷
♥️⃟
🕊『
@Sin_graphy1』