✍ اولین داستانی که از شهریار مندنیپور خوندم ، «طوطی پیر بر بام قزاق» بود . بعد از سالها ، مجموعه داستان جدیدی از مندنیپور با عنوان «هفت ناخدا» منتشر شده است .
🔹این مجموعه شامل ۸ داستان کوتاه است ؛ که به غیر از دو داستان ، بقیه در سالهای ۷۸ تا ۸۰ در شیراز نوشته شده و بیست سال بعد مجدد در خارج از کشور بازنویسی و توسط نشر
#مرکز منتشر شدهاند .
🔸 علاقهمندان به داستانهای شهریار مندنی پور ، بهتر از من می دانند که سبک داستاننویسی او با هم نسلهایش متفاوت است. تمثیل ، اسطوره ، حماسه، تاریخ ، جنگ و عشق مضمونهای اکثر داستان کوتاه مندنیپور است که در داستانهای این مجموعه (بانوی باغ، مینا، نجوای سربازان و هفت ناخدا) هم دیده میشود.
🔹 زبان داستانهای این مجموعه فاخر و شاعرانه است . زاویهدید در اکثر داستان ها تکگویی بیرونی به چشم می خورد و هیچ کدام مسیر خطی را طی نمی کنند با این همه تکنیک نگارش اکثر این داستان ها شبیه هم نیست. جهان داستانی ، مندنی پور شکل گرفته از استعاره و رویاست. (مثل داستان رویین تنی ، خودکشی نهنگ و نجوای سربازان)
🔸 نویسنده در آخرین داستان این مجموعه ، «گندمزار پاییزی» _ که به اعتقاد من داستان نیست و بیشتر به
#روایت_زندگی شبیه است _ مینویسد : وقتی از نویسنده سوال میشود که چرا مینویسید، گروهی میگویند برای
#آگاهی و
#روشنگری مردم مینویسند؛ یا برای
#تعهد اجتماعی _سیاسی، بلکه هم برای تاریخ . دیگرانی میگویند به خاطر
#خود یا برای کشف
#هویت خویش مینویسند که لابد برای ساختن منِ خود . هستند کسانی که میگویند برای
#ادبیات و زیبایی زبان مینویسند، برای خلق و خلاقیت
#زبان . و بلکه هم باشند کسانی، خوشاشتها و شکمبارهی زمان، که ادعا میکنند برای
#جاودانه شدن مینویسند.» و مندنیپور در ادامه توضیح میدهد : «که چرا مینویسد.»
🔻 خلاصه اینکه، در مجموع ، کتاب «هفت ناخدا» شهریار مندنیپور را دوست نداشتم. با وجود اینکه داستانها بعد از دو دهه بازنویسی شدهاند اما در کل این هشت داستان این مجموعه را نپسندیدم .
✍ #مصطفی_بیان / جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
@Simurgh_Dastan