#بهترین_کتاب_1400📗 #سور_بز/
#ماریو_بارگاس_یوسا✅ انتخاب:
#مهدی_کاکولیاگر جورج اورول با "قلعه حیوانات" و "۱۹۸۴" در دنیایی نمادین و خیالی، حکومتهای فاسد و تاثیر آنها بر تباهی انسانها را به تصویر میکشد، "ماریو بارگاس یوسا" برایمان یک دیکتاتور واقعی آورده تا با او همراه شویم و در دالانهای حکومت رعبانگیزش قدم بزنیم و ببینیم چگونه یک شخص، وقتی قدرت بیمهار در دستانش است میتواند یک کشور را به تباهی بکشد و رنج و مصیبت برای مردمانش رقم بزند.
"سور بز" داستان واقعی "ژنرال تروخیو" است که در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۱ بر جمهوری دومینیکن حکمرانی کرد و وقایعی خشونتبار در تاریخ این کشور به یادگار گذاشت. یوسا که استاد نوشتن داستانهای سیاسی است با مطالعه اسناد و روزنامههای آن دوران، عناصر این رمان را به خوبی کنار هم چیده و با چندین روایت موازی، ما را ذرهذره با فضای هولناک یک حکومت خودکامه و رازهای پس پرده آن آشنا میکند.
مقایسه شیوههای تداوم یک دیکتاتوری فاسد با نمونههای امروزی، راهکارهای فریب مردم، ترس، چاپلوسی و بیشرفی مزدوران اطراف حاکم و ناچاری و ناگزیری مردمانی که انگار جز بندگی و درماندگی چارهای ندارند، همه و همه در این رمان عظیم، حیرتآور است.
رمان در آغاز با آهنگی کند پیش میرود و نویسنده سعی دارد به شیوهای مستند، جزئیات مکانها و وقایع را بیان کند اما بهمرور جذابیت داستانی آن افزایش مییابد. ترجمه خوب
کتاب و حذف نشدن برخی گفتگوها که با فحش و کلمات رکیک همراهند موجب طبیعیتر شدن روایت شده و با خوی و خصلت شخصیتها هماهنگی دارد.
بخشهای جذاب
کتاب، بسیارند مثل جایی که تروخیو یک رییسجمهور منفعل و گوشبهفرمان گذاشته که عملا هیچکاره است. یا روزنامههایی که در ستون پیامهای مردمی، پیامهای دیکتهشدهی "ولینعمت" و "پدر ملت" را منتشر میکنند. اما برای من یکی از بخشهای جالب
کتاب، جایی است که تروخیو شورمندانه از باور خود به اینکه یک نوع ماموریت الهی برای رستگاری مردمان کشور بر دوشش نهاده شده سخن میگوید! همان باوری که گویا در تمام دیکتاتورهای تاریخ، مشترک است و آنها را سستفکر و مشورتناپذیر به سوی ویرانی مملکتها و تباهی مردمان پیش میراند.
#چند_سطر_کتاب تروخیو با چشمان نیمبسته از بر خواند «ارادهای استوار و دلیرانه که در گذار جمهوری به سوی تحقق سرنوشتش، از نیروهای ماوراءالطبیعی که پشتیبان و نیکخواه این ملتاند، حمایت میکند. خدا و تروخیو، آری راز بقای این ملت و نیز راز شکوه و شکوفایی امروزین زندگی مردم دومینیکن، در این دو واژه نهفته است.»
چشمهایش را باز کرد و به حسرت آهی کشید. «بالاگر» که احساس سپاس باز هم کوچکترش کرده بود، شیفتهوار گوش میداد.
تروخیو با لحنی که آمیزهای از کنجکاوی و تمسخر بود پرسید «هنوز هم معتقدی که خداوند این مسئولیت را به من واگذار کرده؟ معتقدی که وظیفه نجات این مملکت را به دوش من گذاشته؟»
آن صدای شفاف و خوشآهنگ گفت «بیشتر از آن روزها، عالیجناب. تروخیو نمیتوانست بدون مساعدت آسمانی به رسالت فوق انسانیاش عمل کند. شما برای این ملت وسیلهای هستید در دست قادر متعال.»
ص354
مترجم:
#عبدالله_کوثری،
#نشر_علمwww.klidar.irt.center/klidarnewsinstagram.com/instaklidar