عبدالله بود،عبدالله بودنش را به روشنی روز،برای همگان به تصویر کشاند...
نامش بهنام #نوجوانی مجاهدانقلابی ۱۷سال بیشتر،ازچراغ عمرش نگذشته بود،امابسیارفهیم و مردانه میزیست. سبک بالی #عاشق پیشه،که دنیا،با همه ی بزرگی و،طنازی اش توان جذب او رانداشت...
ازتو،سخن میگویم،ای شقایق #مجاهد شمامرد #آسمان بودی که #خدا را با مغز،استخوان دیده بودی،هوای دنیا برای شمانبود.
مادرمیگویدقبل ازشهادت ازدوستانت خواسته بودی که اگرمن #شهیدشدم به #خانواده ام بگوییداسم مرا برروی سنگ قبرم«عبدالله»بنویسند.حقیقتا که #عبدالله_بودی و جز،این سزاورت نبود.عبدی که خداقلبش را،برای تقوا امتحان کردو او چون راه بلدی که خط مسیر،راخوب میدانست مسیر،مقصد را،پیمود...
این بار قلمِ دل عزم وصف نوجوان رهبری کرده که چه زیبا #اسماعیل وار ، بند بند وجودیش را در مسلخگاه #عشق قربانی نمود .
حسین فهمیده، #نوجوانی که از تمام بندرگاهای دنیایی دست کشید و #شجاعانه جان خود را فدای جانانش کرد
درست است، بزرگی قصه فهمیده را همه شنیده ایم، شاید بارها و بارها، اما باید زبان به اعتراف بگشایم که قاموس لغات و واژه ها یارای آن را ندارد تا بزرگی او را #وصف کند.
دقیق که مینگری، میبینی که نوجوان قصه ی ما چه زیبا توانست در آغازین ثانیه های نوجوانیش اسوه انسان کاملی را برای #عالمیان به تصویر بکشاند
بدرستی، او چه زیبا توانست #دلبری این عالم فانی را به چَشمِ روح، بشناسد و بر تمام آمال دنیویش پشت پا بزند.
آری فهمیده چه زیرکانه دام های #دنیایی را شناخت و آنها را به زانو دراورد به مناسبت سالروز تولدشهید #محمدحسین_فهمیده
آن روز به مسجد نرسيده بود برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش... داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم حالت عجيبی داشت انگار #خدا در مقابلش ايستاده بود طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا می کرد... بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست»