📔#حکایت_فرار_عیسی(ع)
حضرت عیسی مسیح به سرعت در حال دویدن بود؛ گویی که از شیری فرار کند.
در بین راه کسی او را دید و به او گفت: که خیر است؛ از برای چه اینچنین می دوی؟!
حضرت عیسی جوابش نداد و باز می دوید. آن مرد نیز دنبال حضرت دوید و گفت: که برای رضای خدا بایست و به من جواب بده.
🔸حضرت مسیح پاسخ داد که از
#احمق فرار می کنم!!!
🔹آن مرد با تعجب گفت: که تو آن مسیحی نیستی که کور و کر را شفا می دهی؟! تو آن نیستی که سرّ غیب و اسم اعظم می دانی و آن را بر مرده می خوانی زنده می شود؟!
🔸حضرت عیسی پاسخ داد: بله که من همانم.
من با سرّ غیب و اسم اعظم همه ی آن کارها را انجام دادم. اما با تمام مهربانی خود هزاران بار آن را بر
احمق خواندم و درمان نشد!!!
🔹آن مرد باز پرسید: که چرا دفعات قبل چنان شد و اثر کرد و این دفعه اثر نکرد؟
🔸حضرت مسیح پاسخ داد که: رنجِ حماقت، قهر خداوند است؛ اما رنج کوری و کری ابتلا و آزمایشی برای انسان است.
ابتلا موجب می شود که رحمت خداوند به جوش آید و از گناهان در گذرد اما احمقی رنجیست که موجب صدمه به انسان می شود و
#همنشیناحمق مانند
#سنگسردی که انسان روی آن بنشید، گرما و عقل و معنویات انسان را می دزدد.
🔺مولانا در سه بیت آخر به این نکات اشاره می کند که: انسان باید از جهل و انسان های جاهل چون حضرت عیسی فرار کند و اینکه گریز حضرت عیسی نه به خاطر بیم و ترس بود بلکه به این خاطر بود که بدی جهل را به مردم نشان دهد.
⚘عیسی مریم به کوهی میگریخت
شیر، گویی خون او میخواست ریخت
⚘گفت از
احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را بندم مشو
⚘گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست
⚘ابتلا رنجیست کان رحم آورد
احمقی رنجیست کان زخم آورد
⚘ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت
احمق بسی خونها که ریخت
⚘اندک اندک آب را دزدد هوا
دین چنین دزدد هم
احمق از شما
⚘گرمیت را دزدد و سردی دهد
همچو آن کو زیر کون سنگی نهد
*مثنوی معنوی_ دفتر سوم
@shohada72_313