برای خداحافظی با سحر! قطعا “سحر” نیز به جمع دیگر فراموششدگانِ ظلمدیدهی این سرزمین خواهد پیوست اما نمیتوانم از دختری که مقابل دادگاه انقلاب تهران خودسوزی کرد چیزی ننویسم. سحر نه میخواست مبارزه کند و نه میخواست قهرمان باشد. او میخواست در یک ورزشگاه به تماشای تیم و بازیکنان مورد علاقهاش بنشیند ولی این خواستهی ساده او را تبدیل به آرزویی محال کردند. «رژیم آرزوستیز جمهوری اسلامی» جان تکتک ما را گروگان گرفته و این گروگان را به چشم داراییهای خود میبیند. برای اینها نه سحر مهم است، نه من، نه تو و نه حتی آن بسیجی که در ولایت رهبر دیکتاتورش ذوب شده. برای این «کفتارهای جانخوار» نه ایران مهم است و نه ایرانی. کاش #فردای_براندازی سحر را فراموش نکنیم و یک ورزشگاه به نامش بسازیم تا نسلهای بعد بدانند برای ناچیزترین خواستهها چه بهایی پرداخته شده. #سحر_خدایاری خودکشی نکرد، خودسوزی نکرد بلکه او را سوزاندند و کشتند. این جنایت در کارنامهی پر از خون و جنون جمهوری اسلامی ثبت شد و تاکید میکنم تمام کسانی که به هر نحو از این سیستم حمایت کنند، در انتخابات آن شرکت کنند در قتل #دختر_آبی شریک جرم هستند. هرکس فریاد سحر شد به وظیفهاش عمل کرده اما فراموش نخواهیم کرد بزدلهایی که سکوت کردند و نان را به نرخ رژیم آرزوستیز جمهوری اسلامی خوردند. کاش همهی ما باور کنیم برای پایان دادن به این روزهای سیاه فقط یک راه باقی مانده و آن هم #براندازی است. براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمتی تنها راه نجات بازماندگان و نسلهای بعد است. بیایید سحر را از یاد نبریم چون هر کدام از ما یک سحر هستیم. خود را از یاد نبریم.
برگردان فارسی یادداشت #میترا_جشنی و #شروان_فشندی از اعضای #فرشگرد ، و ویلیام بیژن مهرورز درباره عادی سازی جنگ افروزی توسط عوامل رژیم جمهوری اسلامی در خارج از کشور.