ســر زده آوار شـــدی رویِ من
نازِ نفســــــهای تو بانــــوی من
میخورم از شـــربتِ دیوانـگی
از لبِ شیــرینِ تو کنــدوی من
اوجِ تـو پَر داد جــــهانِ مــــرا
رو به تو کوچید پرستـوی من
عشقِ تو می بُرد به هر ناکـجا
راهـبه ها را ، تَبِ هِنـدوی من
چایِ دم آورده ی دبشِ مَـــنی
قندِ تَنت خورده به پهلوی من
و...
#داود_سالاری_حسنوند#
بخشی از غزل
خلاصم کن از این برزخ، از این حال و هوای تلخ
تنفـر دارم از بودن دراین بی انتــــــهایِ تلـخ
نباید مضطرب باشـد، زبانِ خون دلهـایم
سراغِ واژه میگردم ، سراغِ تازه های تلخ
شبیهِ کودکی تنها دلم سرگیجه میخواهد
تزارِ روسیه وُدکا، بچرخانم خدایِ تلخ
دو رنگِ طـوسی و مشکی به شکلم عینیـــت داده
به پوچی متهم هستم ، به تبلیغِ فضای تلخ
و....
" مستند"
#داود_سالاری_حسنوند- خرم آباد
https://t.center/asharemoaseriranian