آنچه گفتم، آنچه کردند!
چهل روز پيش به دعوت دوستان ارجمندم در خانه مطبوعات استان سيستان و بلوچستان، در کارگاهي آموزشي ميهمان همکاران رسانه ايم در زاهدان بودم.
در کنار آنچه از تجربياتم در عرصه خبر و اطلاع رساني، در اين نشست صميمانه عرض کردم، لازم بود تا پاسخ سوال دوستان گراميم را درباره آنچه اوايل سال نود و هفت در پيج شخصيم در اينستاگرام منتشر کردم باشم، آنچه که باعث شد تا برخي ها اصل مساله را که محروميت در مناطقي از اين استان عزيز بود، با تاکتيک رسانه اي
#قلب_حقيقت تغيير دهند و احساسات پاک سيستاني ها و بلوچستاني ها را تحريک کنند .
آقايان براي آنکه
#سوء_مديريت خودشان را مخفي کنند، تا آنجا پيش رفتند که برايم در دادستاني مرکز اين استان، پرونده تشکيل دادند و حساب امور خيريه به نامم را بستند و مرا براي اداي توضيحات و دفاع از آنچه به آن متهم شده بودم، به زاهدان کشاندند.
القصه به دادسراي زاهدان رفتم و توضيحات مفصلي دادم و حسابم را باز کردند و پرونده بسته شد و روسياهيش به زغال ماند.
اين ها را گفتم که بگويم عرايضم در آن جلسه در زاهدان، مورد توجه اهالي رسانه سيستان و بلوچستان قرار گرفت و به سرعت به صورت گسترده در فضاي مجازي اين استان منتشر شد تا شايد براي اندک کساني که همچنان درباره انتشار آن مطلب دچار سوء تفاهم هستند و از پشت پرده هاي ماجرا بي اطلاعند، مفيد باشد.
آنچه در پي مي آيد، مشروح چيزي است که درباره اين موضوع در زاهدان گفتم که در يکي از کانال هاي خبري استان سيستان و بلوچستان منتشر شده است. پيشاپيش از کيفيت پايين تصوير عذرخواهم، اگر درپي
حقيقت هستيد، لطفا به صداي اين فيلم تا پايان توجه کنيد. با سپاس
@Shemshadichannelحسن شمشادي،
#خبرنگار و
#فعال_رسانه دوشنبه هفدهم تيرنود و هشت