1. آیا میتوان جانور درندهای را که بنا به غریزهی طبیعیاش موجودات ضعیف را میدرد، استخوانشان را میجود و با ردی از خون به کنام خویش میخزد تا نوبتی دیگر جانور دیگری را اسیر خویش کند نقد کرد و نابودی او را از درگاه ایزد منان به حکم عقل، آیندهای تابناک، آه مادران خواستار شد؟ احتمالا میشود و این کار را بسیار کسان کردهاند و میکنند. اما هنگامی که در مقابل درندگی به آه مظلومان متوسل میشویم احتمالا با قدرت هر چه بیشتری ضعف خود را به معرض نمایش میگذاریم، آنگاه با صدای بلند به ظالم میگوییم ما را بیشتر پاره پاره کن. بیشتر استخوانهای ما را بجو و بیشتر خون ما را بیاشام.
2. هنگامی که افشاگری به نمونههای فردی ظلم و ستم ختم شود و نتواند رابطهای اجتنابناپذیر میان خاص و عام بیابد و نشان ندهد که چنین رفتاری وجه مشخصه و کیفیت ذاتی نظام سلطه است، نهایت تلاشش به افشاگری با این در بسته روبرو میشود که تقصیر فلان نگهبان مفلوک است یا گناه فلان و بهمان رییس زندانی یا خیلی زور بزنیم سیاستهای نادرست فلان وزیر. و این درست همان گام گذاشتن در مسیر توجیهات و سفسطههای مرسوم نظام سلطه است. وقتی نمیتوانیم توضیح دهیم چرا سیاست مشت آهنین در مقابل زندانیان به سیاست مسلط بدل میشود و تنها هنری که میکنیم افشای مورد به مورد جنایات است، ناگزیر تماشاگری میشویم که قدم به قدم رفتار بازیگران صحنه را تعقیب میکند و از دیدن هر خشونت بیشتر هر قتل بیشتر و هر شکنجه بیشتر هیجانزدهتر میشویم. حاصل فقط دور باطل است بیهیج تاثیری.
3. نکته خطرناکتر در این روزمرهگی دور باطل خشونت ــ ابراز احساسات همگانی ــ خشونت دوباره این است که عاملیت خودمان را به کلی نفی میکنیم و به اندوه، افسردگی و بیعملی میغلتیم.
نقد خشونت مقابله با خشونت است به هر طریق ممکن و به هر وسیلهای که در اختیار داریم، نه پناه بردن به جنون نمایشدادن احساسات انسانیمان.حسن مرتضوی
#لعنت_براین_زندگی#همتی_سنگینتر_لازمستشورای بازنشستگان ایران
@Shbazneshasteganir