🔷🔸امیدها و ناامیدیهایِ
انسان ِ
عاصیِ ایران امروز
🖋نرگس سوری
🔹در سالهای اخیر شاهد سربرآوردن چهرهی "
انسانِ
عاصی" در جامعهی ایران هستیم. انسانی که به تعبیر آلبر کامو در برابر "آنچه که هست"، نه میگوید؛ چهرهای که علیرغم سرکوب در اعتراضات فراگیر 96 بار دیگر بدون وهمی از زندان و مرگ در اعتراضهای 98 به خیابان آمد و کشته شد. زیرا عصیانگر ترجیح میدهد ایستاده بمیرد تا اینکه زانوزده زندگی کند. این اعتراضها که بعدها "جنبشهای بیرأس" خوانده شدند اگرچه در آغاز واکنشی به بحرانهای اقتصادی بودند اما در وهله بعد متوجه ساختار سیاسی شدند؛ آنها همزمان در برابر واقعیت اقتصادی و سیاسی که زیست روزمره آنها را مختل ساخته بود، سر به شورش برداشتند. این عصیان در واقع واکنش به وضعیتی بود که در پایمال کردن حق و حتی فراتر از این هستی
انسان ایرانی زیادهروی کرده بود تا آنجا که او را در جایگاه انتخاب بین هیچ یا همه چیز قرار داده بود. این البته مشخصهی شورش فرودستان و حاشیهنشینانی بود که به دلیل غیبت میانجیهای اجتماعی کارآمد، ناگزیر بدون هیچ واسطهای مداخلهی مستقیم برای ایجاد تغییر در وضعیت موجود را انتخاب کردند.
🔸این
انسان عاصی در موقعیتِ پارادوکسیکالِ امید و ناامیدی قرار دارد: از یک سو از "آنچه هست"، ناامید است زیرا واقعیت موجود با نابرابریها و بیعدالتیهای عمیق و بنیادیناش جز در جهت تباهی او حرکت نکرده است. از سوی دیگر عصیان او نشان میدهد که به تغییر آنچه هست در راستای "آنچه باید باشد"، امیدوار است؛ در غیر این صورت عصیان و اعتراض معنایی نداشت. اما بر اساس تحلیل شعارهای اعترضات 96 و 98 میتوان گفت "آنچه باید باشد" این فرودستان
عاصی بیشتر وجهی سلبی دارد تا ایجابی و از این جهت بیشتر نوعی "آنچه نباید باشد" است. جنبش بیرأسها، آترناتیو ایجابی برای وضعیتی که در برابر آن عصیان میکند، ندارد. همین امر سبب میشود که آنها صرفاً به نیروهای نافی وضعیت موجود تبدیل شوند که گاه این خصلت خود را در تخریب و ویرانی "آنچه هست" نمایش میدهد؛ یعنی تخریب آنچه که تصور میشود به ساختاری تعلق دارد که زندگی آنها را به بنبست کشانده است. از این جهت جنبش بیرأسها اگرچه به امید تغییر برمیخیزد اما به نحو بالقوهای جنبشی ناامید است زیرا در شرایط نبود آلترناتیو ایجابی، نیروهای مدنیِ رها شده قادر نخواهند بود حیات سیاسی-اجتماعی نوینی را ایجاد کنند. در نتیجه جنبشِ بیرأسها به اعتراضی بیفراجام بدل میشود که در وضعیت انسداد سیاسی، در دام سرکوب و زوال میافتد. حاصل این شرایط جز ناامیدی مضاعف
انسان عاصی و رادیکالیزه شدن اعترضها نیست؛ اعتراضهایی که تنها خشونت رادیکال را راهحل برونرفت از بحرانها قلمداد خواهند کرد که میتواند جامعه را تا مرز فروپاشی اجتماعی برکشاند. جامعهای که مدام جنبشی باشد و فاصله اعتراضهایش کمتر و کمتر شود در بلندمدت فرسوده خواهد شد مگر اینکه جنبش اعتراضی تمهیداتی برای به ثمر رسیدن مطالباتاش بیندیشد.
انسان عاصی امروز تنها در صورتی میتواند از چرخهی اعتراض-سرکوب، رهایی یابد که عصیانگر در معنای آلبر کامویی آن باشد یعنی موجود آگاهی که در پیوند با "دیگری" برای مطالبه حقوق خویش اعتراض میکند. این امر الزاماتی دارد که یکی از آنها شناخت مکانیسمهای تولید و بازتولید
انسان عاصی است.
#امید#انسان_عاصی#اختصاصی#مقاله#نرگس_سوری#اکنون_ما_شریعتی 🆔 @Shariati40📌 📎 برای مطالعه به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://gourl.page.link/mWnW