💠ضمن تشكر از همراهي و حضور شما و خوش آمدگويي به عزيزاني كه به جمع ما پيوستند مطالب كانال شاخه طوبي طي دو سال تأسيس وارائه دروس و #مباحث متفاوت از اثار حضرت علامه حسن زاده آملي روحي فداه و شرح اين اثار توسط شاگردان ارجمند ايشان و مطالب اخلاقي و عرفاني ديگر علما برنامه روزانه خود را با اندكي تغيير و تقسيم بندي دروس در هفته جهت جلوگيري از ارسال زياد مطالب در روز بنا به درخواست اعضاء به شرح زير در كانال قرار مي دهد اميدواريم با استفاده از #مطالب ناب اخلاقي عرفاني از #كانال بهره كافي رو ببريد و با نشر و فوروارد مطالب براي جلوگيري از تبليغ و تبادل بيشتر در نشر اين مطالب مارو كمك بفرماييد
✔️🔷تفسير علوم قرآني (تغسير سوره توحيد و سدرة المنتهي )
✔️🔷مطالب مناسبتها و و مطالب كوتاه از بياناعرشي (به صورت فايل صوتي و كليپ و عكس نوشته از كتب ارزشمند و شرح اين آثار حضرت استادعلامه حسن زاده آملي و ديگر علماي اخلاق ⬅️♦️هر روز♦️
💠💠💠💠💠💠💠
✔️🔷 شرح نهج البلاغه حضرت علامه حسن زاده آملي 📕 «تکملة منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة»، روزهاي زوج ⬅️♦️شنبه دوشنبه چهارشنبه ♦️
📚#چند_سطر از آثار عظیم و فاخر حضرت علامه حسن زاده آملی ، روحی فداه : 2 #پندهاى_برگزيده از صد دانه در يكدانه ( 1 ) :
1⃣👈آن كه خود را نشناخت ، چگونه ديگرى را مى شناسد؟! 2⃣👈آن كه از صحيفه نفس خود آگاهى ندارد از كدام كتاب و رساله طرفى مى بندد؟! 3⃣👈آن كه گوهر ذات خود را تباه كرده است ، چه بهره اى از زندگى برده است ؟! 4⃣👈 آن كه خود را فراموش كرده است ، از ياد چه چيز خرسند است ؟! 5⃣👈 آن كه مى پندارد كارى برتر از خود شناسى و خداشناسى است چيست ؟! 6⃣👈آن كه در صقع ذات خود با تمثلات ملكى همدم و همسخن نباشد، بايد با چه اشباح و خيالات همدهن باشد؟! 7⃣👈آن كه خود را براى هميشه درست نساخت پس به چه كارى پرداخت ؟! 8⃣👈 آن كه از سير انفسى به سير آفاقى نرسيده است ، چه چشيده و چه ديده است ؟! 9⃣👈 آن كه مى انگارد در عوالم امكان ، موجودى بزرگ تر از انسان است كدام است ؟! 🔟👈 آن كه تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست ؟! 1⃣1⃣👈 آن كه معاش مادى را وسيله مقامات معنوى نگرد سخت در خطاست . 2⃣1⃣👈- آن كه به هر آرمان است ، ارزش او همان است 3⃣1⃣👈 آن كه از مرگ مى ترسد، از خودش مى ترسد. 4⃣1⃣👈 آن كه خداى را انكار دارد، منكر وجود خود است
ـ 💠آن که در ارتباط بی تکیف و بی قیاس خود با پروردگارش درست بیاندیشد ، دریابد که صلاه سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قره عین محب است.
♦️لذا رسول الله (ص) فرمود : « جعلت قره عینی فی الصلاه » ؛ زیرا که صلاه مناجات بین حق تعالی و عبد اوست ، و چون صلاه مناجات است ذکر حق است، و ذاکر حق همنشین حق است و حق جلیس اوست ، و کسی که جلیس ذاکر خود است او را می بیند و الا جلیس او نیست .
♦️لذا وصی(ع) فرمود : « لم أعبد ربا لم أره » پس صلاه مشاهده و رؤیت است ، یعنی مشاهده عیانی روحانی و شهود روحی در مقام جمعی است ، و رؤیت عینی در مظاهر فرقی است و به عبارت اخصر ؛ مشاهده در مقام جمعی است، و رؤیت در مظاهر فرقی پس اگر مصلی صاحب بصر و عرفان نباشد که نداند حق تعالی برای هر چیز و از هر چیز متجلی است ، حق را نمی بیند.
#کلمه_هشتاد_و_سه .🌟. آن که در کار حواس و عقل بیندیشد،هر یک را جاسوسی در حفظ و بقای تشخیص می یابد،مثلا شخص غذا می خواهد ،باصره دیده بانی میکند و تمیز میان غذا و جزء آن میدهد،با بار دادن باصره،همین که دست بدان رسید لامسه باز نمی دهد که داغ است،غذای دیگری را بار داده که معتدل است،تا خواهد بدهان برساند جاسوس دیگر به نام شامه دربان است و اجازه نمی دهد که بد بو است ،غذای دیگری را اجازه داده است که بوی مناسب دارد ،تا به دهان گذاشت آنجا جاسوس دیگر به نام ذائقه نشسته است،و اجازه نمی دهد که بسیار تلخ است ،غذای دیگر را اجازه داد که شایسته است ،اگر حیوان باشد می خورد،اما اگر انسان باشد یک جاسوس غیبی به نام عقل دارد و میگوید :هیچ یک از آن جاسوس ها در کار خود خیانت نکرده اند که اجازه داده اند،این غذا برای تن گوارا است ،ولکن تو انسانی شیئیت تو صورت فعلی و حقیقی به نام روح است،که این کالبد سایه ای از آن است،و این حواسیس همه سدنه او از شئون اویند ،این غذا شبهه ناک است،غصبی است،مال یتیم است ،زنهار و دو صد زنهار ،نخور که برای روحت ناگوار است. این غذای حرام با آن،چنان کند که هزاران بار به توان هزاران بار بد تر از خوراک نامناسب تن است.
#حضرت علامه حسن زاده آملی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 #کلمه_هفتاد_و_شش.🌟. 💠آن که از خواب غفلت بیدار شده است از نامحرمان ،اعنی از خفتگان و مردگان دوری گزیند و حیات ابدی آرزو کند . و چندان که گرفتار به درد چشم در یافتن چشم پزشک بر آید ،او دوصد چندان در جستن زنده ،زنده کنند ،در اصحاح هشتم انجیل متی آمده است که :یکی از شاگردان مسیح علیهاالسلام بدو گفت :ای آقا !مرا بار ده که بروم پدر را به خاک بسپارم .بدو فرمود :پیرو من باش ،و مردگان را بگذار مردگانشان به خاک بسپارند . و در شریعت خاتم صلی الله علیه و اله ،مردی انصاری از رسول الله پرسید :هر گاه جنازه و مجلس عالمی پیش آید کدام یک نزد تو محبوبتر است .تا حاضر شوم ؟ فرمودند:اگر برای تجهیز و دفن جنازه کسی هست ،همانا که حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است .
در اصحاح چهارم انجيل مرقس آمده است كه حضرت عيسى پيامبر عليه السلام در ترغيب اين كه: «نيكى اندك را در ملكوت پاداش بزرگ است»
♦️به تمثيل فرموده است:
«دانه خر دل از هر بذرى ريزتر است، و هرگاه كشت شود شاخه هاى بزرگ بر آورد كه پرندگان آسمان در سايه آن بسر آورند». نقطه نطفه هم دانه اى است كه بالقوه شجره طوبى و سدرة المنتهى مى شود، يعنى اين قوه جسمانى بالفعل مفارق عقلى بالقوه است كه به حركت در جوهر و تبدل ذات و استكمال وجوديش در تحت تدبير ملكوت، مفارق روحانى ابدى گردد. بدان لحاظ كه كمال جسم است، به تازى نفس گويند و به پارسى جان، و چون ببالد و نيرو گيرد و تجرد يابد به پارسى روان خوانند، چنانكه مخرج او را از نقص به كمال روان بخش، پس جان در تحت تدبير ملكوت از خاك رويد و باليدن گيرد تا روان شود كه: وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً و با اين كه روان است به اضافت با تن، جان است و تن مرتبه نازله آن است كه نه جان بى تن است و نه تن بى جان و به قلم شيواى بابا افضل شيرين بيان در
♦️مناسبت تن با جان:
«تن و جان به هم تمام و كاملند و از هم جدا نيستند، تن و جان به هم تن است، و جان و تن به هم جان است. تن را چون به چشم حقيقت بينى جان باشد، و جان را چون به چشم اضافت بينى تن باشد و در جمله محسوسات و معقولات و متقابلات چنين مى دان». پس انسان عبارت از بنيت جسمانى تنها نيست، و نيز عبارت از روح تنها نيست، و مركب از جسم و جان به تركيب انضمامى نيست، بلكه انسان حقيقت واحدى است كه بدنش مرتبه نازله اوست و يك هويت و شخصيت است و در حقيقت همانى است كه به من و أنا و مانند آنها بدان اشارت و تعبير مى كنند. الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «1» وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ. «2» وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ الى قوله سبحانه: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ. «1» همين خلق شده از سلاله طين و ماء مهين و حما مسنون متدرجا به جائى رسيد كه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» انشاء ايجاد جديد است كه احداث امر ديگرى است، يعنى همان موجود زمينى آسمانى گشته است، و همان مادى سابق انسان شده است.
آن كه از خواب غفلت بيدار شده است، از نامحرمان اعنى از خفتگان و مردگان، دورى گزيند و حيات ابد آرزو كند، و چندان كه گرفتار به درد چشم دريافتن چشم پزشك بر آيد، او دو صد چندان در جستن زنده زنده كننده. در اصحاح هشتم انجيل متى آمده است كه: يكى از شاگردان حضرت مسيح عليه السلام بدو گفت: اى آقا! مرا بار ده كه نخست بروم پدرم را بخاك سپارم. بدو فرمود: پيرو من باشد، مردگان را بگذار مردگانشان بخاك سپارند. و در شريعت خاتم صلى الله عليه و آله مردى انصارى از رسول الله پرسيد: هرگاه جنازه و مجلس عالمى پيش آيد كدام يك در نزد تو محبوبتر است تا حاضر شوم؟ فرمود: اگر براى تجهيز و دفن جنازه كسى هست، همانا كه حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است.
🌺آن كه در جسم و روح خود بينديشد، هر يك را بدين احوال ششگانه بيابد كه آدم اولياء الله حضرت وصى امام على عليه السلام زبان داده است: «ان للجسم ستة احوال: الصحة و المرض و الموت والحيوة والنور و اليقظة و كذلك الروح فحيوتها علمها، و موتها جهلها، و مرضها شكها و صحتها يقينها و نومها غفلتها، و يقظتها حفظها». 💠يعنى جسم را شش حالت است:
🌺تندرستى و بيمارى و مرگ و زندگى و خواب و بيدارى، همچنين روح را كه دانش زندگى، نادانى مرگ، دو دلى بيمارى، استوارى تندرستى، نا آگاهى خواب، و نگهدارى بيدارى او است.
آن كه در جسم و روح خود بينديشد، هر يك را بدين احوال ششگانه بيابد كه آدم اولياء الله حضرت وصى امام على عليه السلام زبان داده است: «ان للجسم ستة احوال: الصحة و المرض و الموت والحيوة والنور و اليقظة و كذلك الروح فحيوتها علمها، و موتها جهلها، و مرضها شكها و صحتها يقينها و نومها غفلتها، و يقظتها حفظها». يعنى جسم را شش حالت است:
تندرستى و بيمارى و مرگ و زندگى و خواب و بيدارى، همچنين روح را كه دانش زندگى، نادانى مرگ، دو دلى بيمارى، استوارى تندرستى، نا آگاهى خواب، و نگهدارى بيدارى او است.
💠آن كه در حل مسائل مشكل، و فتح امور مبهم از قبيل رياضيات عالى، و صنايع ظريف، بلكه در مطلقشئون احوال و افعال خود التفات نمايد، بر وى روشن است كه با اضطراب نفس و پريشان خاطرى، امرى به وقوع نمى پيوندد، آنگاه كه نفس از اضطراب بدر آمد و اطمينان يافت به مقصود خود نائل مى شود، همچنين در سلوك روحانى نفس مضطرب طرفى نمى بندد، و چون مطمئن شد، مطمئن شدن همان و مخاطب به خطاب: ♦️يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي شدن همان. أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.
💠كلمه ي 50 - آن كه در باطن و ظاهر خود تامل كند، بدين حقيقت مى رسد كه هيچگاه باطن از ظاهر غافل نمى شود، حتى نائم در نوم خود و سكران در سكر خود، لذا به اصابت كمترين اذى مو الم بدانها آگاه مى گردند. ♦️پس نفس را مظهر لاتاخذه سنه و لا نوم مى يابد، و از اينجا زيادت بصيرت حاصل كند كه باطن عالم عين حيات و علم و آگاهى است ، هيچگاه از ظاهر غافل نمى شود، اما ظاهر بر اثر اشتغال به غيرش از باطن غافل مى گردد.
كلمه ي51 آن كه در رشد خود دقت كند، مى بيند كه او را دو گرنه غذا بايد : غذائى كه مايه پرورش تن اوست و غذائى كه مايه پرورش روان اوست . و هر يك را دهانى خاص است : دهان آن ، دهان است ، و دهان اين گوش . نه از غذاى تن روان پرورش مى يابد و فربه مى شود، و نه از غذاى روان تن . آب مظهر و ظلل حيات و علم است ، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است . تن تشنه آب خواهد كه ظل حيات است ، و روان تشنه علم خواهد كه اصل آن است .
ً52 آن كه در معرفت نفس دقيق شود، مى بيند كه او را دو قوه نظرى و عملى است : قوه نظرى را قوه علامه و نيروى بينش گويند، و عملى را قوه عماله و نيروى كنش گويند. اين دو قوه به منزلت دو بال نفس اند كه بدانها به اوج حقائق طيران مى كند تا به جنه اللقاء و جنت ذات و داخلى جنتى مى رسد. رئيس كمالات معتبر در قوه نظرى معرفه الله است ، و در قوه عملى طاعه الله . و به حسب مراتب فعليت اين دو قوه ، انسان را درجات است . يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتو العلم درجات ؛ ولكل درجات مما عملوا اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه (). كلم طيب ارواح طاهره مومنان است و عمل صالح كردار نيكو و معارف عقليه است كه رافع روح طيب است .