#برشی_از_یک_کتاب :
«من پیش از تو»
بعد از رفتن نیتن، توی اتاق ویل ماندم. چنان وحشتزده بودم که نمیتوانستم ترکش کنم. گوشهی اتاق، مبل راحتی چرمی بود، کنارش هم چراغ مطالعه. شاید مال زمان سلامت ویل بود. کتابی از کتابخانه برداشتم و روی مبل لم دادم و سرگرم خواندن داستانهای کوتاهش شدم.
اتاق به طرز غریبی ساکت و آرام بود. از لای پرده دنیای بیرون را میدیدم، سراسر سفید بود، زیبا و پر از آرامش. خانه گرم بود و در سکوت فرو رفته بود. به جز تیک تاک نامأنوس ساعت و صدای دستگاه گرمایش که رشتهی افکارم را پاره میکرد، هیچ صدایی به گوش نمیرسید. مشغول مطالعه بودم، گاهی هم سرم را بالا میگرفتم و به ویل نگاه میکردم، آرام و ساکت خوابیده بود. با خودم فکر کردم که تا به حال در عمرم پیش نیامده است این طور خاموش جایی بنشینم و کاری انجام ندهم. در خانهای مثل خانهی ما که همیشه صدای جاروبرقی، صدای بلند تلویزیون و جیغ داد هست، غیر ممکن است آدم با عادت به سکوت بزرگ شود. در مواقع نادری که تلویزیون خاموش بود، پدرم آهنگهای الویس پریسلی را با صدای بلند پخش میکرد. عین کافه که همیشه پرهیاهو و پر جنب و جوش است.
اما در این خانه صدای ذهنم را میشنیدم و میتوانستم به صدای ضربان قلبم گوش دهم. در اوج شگفتی میدیدم که چهقدر هم دوست دارم.
نویسنده:
#جوجو_مویز ** جشن امضای اینترنتی ترجمههای سرکار خانم
#مریم_مفتاحی تا ۲۳ام مهرماه ۱۳۹۵ در
#شهرکتاب_آنلاین برگزار میشود.**
لینک خرید کتاب:
https://goo.gl/UEWgmG@shahreketab