#تازه_های_شهر_کتاب «
سال سی»
رمان دربارهی پسران پدری است
سالخورده که پس از سرخوردگی از فعالیتهای سیاسی کتابی نوشته است. پسرانِ او هر کدام داستانی دارند، داستانهایی عجیب که از کازابلانکا تا تهران و نهاوند را در برمیگیرد. آنها بازگشتهاند تا میراثِ خود را به تماشا بنشینند و همین امر باعث میشود قصههایی ساخته شود که در هر کدامشان اتفاقی عجیب در بافتی تاریخی و روانی رقم خورده است. این فرایند پای زنانِ پیچیده خانواده را هم به قصه باز میکند و خواننده در هر فصل با کشفی نو مواجه میشود از گذشتهای که انگار چندان هم دور نبوده است...
چهقدر نفهم بودم. چرا سه روز پیش وقتی صحرا گفت چیزهایی هستکه تو نباید بدانی مودب بازیام گل کرد و به حرف نکشیدمش؟ چرا وقتی آنروز توی خانه اندیشه، سیاوش از حرف زدن درباره سامان طفره رفت نفهمیدم نهاد خانواده یک چیزهایی میداند که قرار است به من نگوید. چه چیزهایی؟ این همه رمز و راز و کارآگاه بازی به چه خاطر است؟ من که دختر پانزده ساله نیستم که از آمدن سامان بههم بریزم. چرا نگفتند؟ سامان چرا خودش را قایم کرد؟ قصه چیز دیگری است؟ برای فرهاد نقشه دارد؟
عنوان کتاب:
#سال_سینویسنده:
#احمد_ابوالفتحیلینک این کتاب:
https://goo.gl/2dpm9H@shahreketab