#داستان_ایران#برشی_از_یک_کتاب فقط رابطه عاشقانه آدمها را انقدر مشغول خود ميكند كه ترسها و بدبختيها را فراموش كنند. زياد به عشق فكر ميكرد اما فكرش پيش نميرفت. نميتوانست موقعيت عاشقانه خودش را با كسي تصور كند. تا حالا برايش پيش نيامده بود. مثلا نميتوانست تصور كند كسي را كه دوست دارد ببوسد آن هم لبش را. توي فيلمهاي پارتيزاني ديده بود كه زن و مردي نامزد شوند و در حالي كه تفنگ به دوش دارند، عاشقانه چشم در چشم هم بدوزند و حلقه دست يكديگر كنند. به انگشتهاي باريكش نگاه كرد و ياد دستهاي سياه سوخته فرمانده افتاد.
#جشن_امضای اینترنتی آثاری از خانم «فرشته_احمدی»
عنوان کتاب:
#جنگل_پنیرنویسنده:
#فرشته_احمدیلینک این کتاب:
https://goo.gl/ZAmiz2@shahreketab