#برشی_از_یک_کتاب «امشب کنار غزلهای من بخواب»
یک روز میآیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز میآیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم
شبزندهدارب میکنی، تا صبح زاری میکنی
تو، بیقراری میکنی، من، بیقرارت نیستم
پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی وبعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم
زنگارها را شستهام، دور از کدورتهای دور
آیینهای رو به توام، اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست، انکار من دشوار نیست
اصلا من ی در کار نیست، امنم، حصارت نیستم
شاعر:
#افشین_یداللهی لینک خرید کتاب:
https://goo.gl/8wI42c@shahreketab