گفتوگو با زنان جامعه ایران
با موضوع
#زن #زندگی #آزادی #روایت_اول 🔻بهروال هر چهارشنبه، رفتم به کتابفروشیای که قایق امنی است برای پسرم و دوستانش. وقتی رسیدم هنوز مشغول بازی بودند. من هم در آن فاصله با دختر جوانی که صندوقدار آنجا بود گپ زدیم.
دانشجوی ادبیات بود. دانشگاه
آزادکرج درس میخواند و باید کار میکرد تا بخشی از خرج تحصیلش را درآورد. صحبت به وقايع داخل دانشگاه رسید. میگفت بدون اینکه به من اطلاع بدهند کارت دانشجویی مرا ضبط کردهاند و از همه حقوق دانشجوییام محروم شدهام حتی غذا هم نمیتوانم بگیرم.
میگفت بخش آموزش پشت ماست ولی حراست نمیگذارد کار پیش برود.
دختر صندوقدار ظریف و آرام بود و با طمانینه و راحت حرف میزد وقتی از او پرسیدم در جمعهای دانشجویی درباره چه چیزهایی حرف میزنید؟ درباره رهبری و لزومش حرف میزنید یا نه، پاسخ داد، "در ابتدا بدون هدف میآمدیم در صحن دانشگاه، ولی بعد هر چه گذشت هدفمندتر شد. به رهبری فکر نمیکنیم و تا حالا دربارهاش حرفی نزدهایم ولی آموختیم که باید بر روی مطالبههایمان تا اخرین نفس ایستادگی کنیم، با هر هزینهای که باشد، حتی اگر چند سال هم طول بکشد، ما نمیخواهیم ویرانه بسازیم از کشور.
وقتی توانستیم در مورد حجاب آنها را مجبور به عقبنشینی کنیم، درباره خواستههای دیگرمان هم میتوانیم.”
از صبوری و استقامت دختر جوان حس خوبی گرفته بودم. این جوانان حتی به هیاهوی انتخاب رهبری عدهای که دائما یارکشی میکنند کوچکترین وقعی نمینهند.
عدهای بدون احترام به خواسته مردم و شرایط مبارزات داخلی مردم، هر روز به شیوهای دستوری حکم صادر میکنند. شاید اینبار بهتر باشد به جوانان، به مردم
اعتماد کنیم.
#اعتراضات_سراسری #زن #زندگی #آزادی@Shahr_Zanan