•|غُلامِحُسَـــــین|•

«شهید #محمدرفیع_شیخ_زاده از شهدای افغانستانی دفاع مقدس»

در #هرات عکاسی داشتم ، قبل از #انقلاب از هرشیوه ای برای انتشار اعلامیه ها وعکس های #امام استفاده می کردم تا زمانیکه #انقلاب_اسلامی پیروز شد

ما به همراه فامیل با کلی شوق و علاقه به ایران آمدیم و بخاطر اعتقادی که به #امام و #انقلاب و مرجعیت داشتیم سعی کردیم مسئولیت‌مان را در قبال #انقلاب انجام دهیم

در سفری به #کربلا روزی در یکی از صحن های امام حسین(علیه السلام) که حضرت امام(ره) مشغول اقامه #نماز_جماعت بودند

مادر #محمدرفیع بعد از نماز او را به آغوش #امام می دهد و ایشان نیز برای #محمدرفیع دعا میکند

#محمدرفیع پسر مومن و متدینی بود؛ به من و مادرش خیلی کمک میکرد و از لحاظ اخلاقی نیز هیچ رفتار بدی نداشت

در همان نوجوانی که برای کسب درآمد کار میکرد، وقتی حقوق میگرفت به سراغ من یا مادرش می آمد تا #خمس حقوقش را حساب کند در این مسائل خیلی حساس بود

#محمدرفیع ۱۳ ساله بود که به ایران آمده بودیم، در زمان #جنگ_تحمیلی با شور عجیبی از ما اجازه می خواست که به #جبهه برود

من اجازه دادم اما #مادرش می گفت سن و سالت کم است و به تو اجازه رفتن به #جبهه نمی دهند

به هر حال هر دو راضی بودیم چون می دانستیم #وظیفه ماست که از این #انقلاب #دفاع کنیم

به همین خاطر من به مدت ۱۸ماه در #جبهه خدمت کردم و پسر بزرگترم نیز در #جبهه #جانباز_شیمیایی شد

در اواخر زمستان سال ۱۳۶۳ خبر میرسد که عده ای از #رزمندگان_اسلام در ۲۲اسفند در #عملیات_بدر به #شهادت رسیده اند‌؛ #محمدرفیع هم جزء آن #شهدا بود...

خدا را شکر فرزندم برای رضای خدا به #شهادت رسیده و چه افتخاری بالاتر از این...

راوی:
#پدرشهید

https://goo.gl/CAvJoh

کانال رسمی شهیدمدافع حرم«مهدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw

شهید #میرزا_مهدے_صابرے و #نماز_جماعت

خاطره ای از شهید "مهدی صابری به روایت دوست شهید

یه روز که از منطقه برگشتم سراج دوستام یکی یکی میومدن و میگفتن برادرت که مثل خودته اومده بود و دنبالت میگشته

منم تعجب کردم و گفتم برادرای من که اصلا هم سن و تیپ من نیستن

حالا هی از اونا اصرار و از من انکار که نه برادرت بوده

خلاصه ما هم مونده بودیم تا اینکه "مهدی" رو برای اولین بار دیدیم و معلوم شد یه نفر به اون گفته یکی از بچه ها شبیه خودته و آدرس مارو به "مهدی" داده

خلاصه احوالپرسی و شوخی خنده شروع شد و رسیدیم موقع #نماز

دنبال یه "امام" جماعت میگشتیم که به اتفاق برو بچ به زور "مهدی" رو فرستادیم جلو و "مهدی" شد "امام" جماعت

البته "مهدی" خودش قبول نمیکرد

از اونجایی هم که " #مهدی" شمال بود و ماجنوب خیلی توفیق نداشتیم تو رکابش باشیم.


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw