•|غُلامِحُسَـــــین|•

هو الحکیم


🔔 زنگ خاطره


🔹ما برای چیز دیگه‌ای می‌ریم جنگ❗️


شما به چه اجازه به خونه من ماشین لباسشویی آوردی؟

چون انتظار همچنین برخوردی را نداشتم، پاک هول کرده بودم و
گفتم: از طرف بالا به من دستور دادن.

با پرخاش گفت: مگه من رفتم جنگ که ماشین لباسشویی بیاد توی خونه‌ام؟

گفتم: بابا یک تیکه کوچیک حقت بود، بهت دادن.

گفت: شما می‌خواین اجر منو از بین ببرین؛ ما برای چیز دیگه‌ای می‌ریم جنگ،
داریم به وظیفه شرعی و دینی‌مون عمل می‌کنیم.
همین چیزهاست که ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه؛ تازه همین حقوقی رو هم که می‌گیرم، نمی‌دونم حقم باشه یا نه!

‌
#شهید_عبدالحسین_برونسی


🔹🔹🔹

@shahid_saberi

‍ حميد خلخالي مي‌گفت:
فرمانده شهيد، حاج عبدالحسين برونسي، عشق و ارادت خاصي به حضرت #صديقه_طاهره (سلام الله عليها)‌ داشت. ارادت او بيشتر از آن بود كه به زبان بيايد يا وصف شود.
يك‌بار در بين بچه‌ها گفت:
دوست دارم با خون گلويم اسم مقدس مادرم (هميشه از حضرت زهرا (سلام الله عليها) به مادرم ياد مي‌كرد) را بنويسم.
با تعجب به يكديگر نگاه كرديم و پرسيديم: چرا؟
گفت: يك صحنه عاشورا هميشه قلبم را آتش مي‌زند و آن وقتي است كه آقا اباعبدالله (عليه السلام) خون حضرت علي‌اصغر (عليه السلام) را به آسمان پاشيد و فرمود: «خدايا! قبول كن.»
من هم دوست دارم با خون گلويم اسم مقدس بي‌بي را بنويسم تا عشق و ارادت خودم را ثابت كنم.

#شهید_عبدالحسین_برونسی




@shahid_saberi

خدايا!
اگرمي‌دانستم بامرگ من يک #دختر در دامان #حجاب می‌رود،حاضربودم هزاران بار بميرم تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند...

#شهید_عبدالحسین_برونسی

ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
@shahid_saberi