•|غُلامِحُسَـــــین|•

goo.gl/rl3eOH

#سقای_فاطمیون

از بچگی باهم، همبازی بودیم و بچه محل از همان کودکی پسر آروم و خوبی بود و مودب

دست تقدیر ما رو از هم جدا کرد،خونه مون رو عوض کردیم و اومدیم یک محل جدید، بعضی وقت ها فقط میرفتم سر میزدم به دوستام

گذشت سال ها، بزرگ شده بودیم توی همه جا حرف از سوریه بود، دوست داشتم #سوریه رو ببینم، بی بی هم لایق دونست اسم ما رو هم توی لیست #عباس هاش نوشت

بار اول رفتم بعد از چند وقت برگشتم بعد از مدتی دلم طاقت نمی آورد دوباره راهی شدم، توی مقر مدرسه ( #سراج) بودم طبقه دوم

داشتم از پنجره حیاط مدرسه رو نگاه میکردم که یک دفعه یکی صدام کرد، صداش آشنا بود وقتی از بالا نگاش کردم اول نشناختمش

ولی باز هی صدام میزد منم #مجتبی نمیشناسی، یک دفعه جا خوردم و خوشحال شدم باور نمیکردم بعد از این همه سال چطور بی بی ما رو بهم رسوند

سریع رفتم پایین #مجتبی هم بدو اومد بالا، بعد از بغل کردن و روبوسی، کلی اول جفتمون خندیدیم، بعد هم نشستیم یاد قدیما کردیم

ماشاءالله بزرگ شده بود و آقا، بار اولش بود که اومده بود، توی همین صحبت ها بودیم که شهید #سیدمصطفی_موسوی اومد

بهم گفت میشناسید هم دیگر رو گفتیم آره بچه محل قدیم بودیم و کلی خندیدم و حرف زدیم توی نیروی انسانی بود کنار دست شهید #فاتح

اکثر اوقات وقتی بیکار می شد میومد پیشم و بیاد قدیما درد و دل میکردیم

بهم میگفت باورت میشه اومدیم #سوریه چقدر کار خدا بزرگه، که مارو هم دعوت کرده اینجا

محل #عملیات بچه های #فاطمیون چند قسمت شده بود، یک تعداد #ملیحه، یک تعداد #حلب، یک تعداد رو هم داشتن آماده میکردند برای #لاذقيه

یک تعداد نیروها رو بردند فرودگاه برای اینکه عازم بشن #لاذقيه #مجتبی هم یواشکی خودش رو لای نیروها قایم کرده بود تا با بچه ها بره #لاذقيه برای هجوم

#شهید_فاتح هم وقتی فهمید ميخواست از هواپیما پیادش کنه ولی بس که #مجتبی اصرار وخواهش کرد آخرش هم گریه کرد #شهیدفاتح اجازه بهش داد

خداروشکر هجوم #لاذقيه با موفقیت انجام شد، و #عملیات با شجاعت بچه های #فاطمیون با پیروزی تمام شد

#عملیات #لاذقيه خیلی مهم بود برای سوریه، خیلی از گروهای #حزب_الله... و عراقی و سوری نتوانسته بودن که این کوه رو بگیرند ولی به کمک خدا بچه های ما توانستند موفق بشن

#مجتبی هم وقتی برگشت مرخصیش رسیده بود، رفت مرخصی

منم بعد از چند وقت اومدم مرخصی آخرین بار که #مجتبی رو دیدم، تشیع جنازه شهدای #فاطمیون بود

روحش شاد واقعا پسری شجاع و با ایمانی بود،آخرین بار هم که #منطقه رفته بود با شهید #سیدمصطفی_موسوی #فرمانده #یگان_موشکی شده بود که ماشاءالله خیلی از خودشون رشادت و شجاعت نشون داده بودند

تا اینکه در #عملیات #بصرالحریر جام شهادت رو نوشید، روحش شاد یادش گرامی انشاءالله که در قیامت هم شفاعت ما رو هم بکنند(یازینب)

روایتی از شهید مدافع حرم #سیدمجتبی_حسینی #سقای_فاطمیون به روایت دوست شهید

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
@shahid_saberi

goo.gl/ts4LRH

بسم رب الشهداء...

ای تشنه لبی
که آب شرمنده توست
تا صبح جزا سحاب شرمنده توست

«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

"سلام بر ارباب قلب‌ها به نیابت از شهید مدافع حرم #سیدمصطفی_موسوی با نام جهادی #مسلم از شهدای #لشکرفاطمیون"

ذکر امروز پنجشنبه:

«لا اله الا الله الملک الحق المبین»

«ذکر روز پنج شنبه موجب رزق و روزی می شود»

"حدیث امروز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه۹۹"

#امام_حسن(علیه السلام):
«لاتُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقُوبَةِ واجْعَلْ بَينَهُما لِلاِعتِذارِ طَريقا»

«در مجازات خطا كار شتاب مكن و ميان خطا ومجازات، راهى براى عذرخواهى قرار ده»

منبع:
بحار الأنوار، ج 78، ص 113

کانال رسمی شهیدمدافع حرم«مهدی‌صابری»
@shahid_saberi

‍ ‍ #بهشت_معصومه(س)،میعادگاه_عاشقی

اولین باری بود که به بهشت معصومه(س) میرفتم، خیلی ذوق و شوق داشتم.
آخه اولین بار بود و خیلی دوست داشتم که یه روز زیارت مزار شهدای مدافع حرم و اللخصوص شهید مدافع حرم #سیدمصطفی_موسوی و سیدمجتبی _حسینی و #مهدی_صابری و #علیرضاغلامی و...
بروم😊

آنقدر خوشحال بودم که ازشادی درپوست خودنمی گنجیدم...
با دوستم تو اتوبوس نشسته بودم،او هم اولین بار بودکه به بهشت معصومه(س) میرفت...
میگفت: به نظرت ممکنه که خانواده شهدای مدافع حرم هم اونجا باشند مثل خانواده شهید سیدمجتبی_حسینی و #سیدمصطفی_موسوی و...؟؟
گفتم:نمیدونم

بالاخره رسیدیم
ازپله ها به سرعت بالا میرفتم
مثل کودکی که تازه مادرش را پیدا کرده و بسویش می دود
دوستم گفت یکم یواش تر ...
خیلی شلوغه بود آخه شب پنجشنبه بود.
رفتم سر مزار شهید مدافع حرم #علیرضاغلامی فاتحه خواندم خانواده شهید هم آنجا بود
سر مزار شهید سیدمجتبی_حسینی، #شهیدمهدی_صابری🌷
چه حس خوبی داشتم، اصلا قابل توصیف نبود
وای خدا انگار اینجا #بهشت روی زمین بود.
دلم میخواست خونمون پیش بهشت معصومه(س) بود تا هرروز صبح زود به دیدار داداش های عزیزم یعنی شهدای مدافع حرم میرفتم، و صبح خود را اینگونه آغاز میکردم.
اما حیف که نمی شد...😔😔
دیگه داشت هوا تاریک می‌شد
خیلی دوست داشتم حالا که بهشت معصومه(س) اومدم سر مزار شهید سید مصطفی موسوی هم بروم.
از دور چشمم خورد به قاب عکس شهید آقا سید مصطفی موسوی، چهره زیبا و معصوم آقا مصطفی از دور نمایان بود، انگار داشت واقعا نگاه می کرد جدی میگم نگاهش نگاه معمولی نبود...
یه دوست داشتم که هروقت چهره آقاسید مصطفی موسوی رو میدید با زیباییش عشق بازی میکرد و کلا یه حرف هایی میگفت که اصلا خوشم نمیومد شهدا را باید به اینکه در چه راهی رزمنده جوان داده نگاه کرد و درس گرفت و اینکه چیزهای دیگر و...

یه آقایی نشسته بود سر مزار شهید موسوی.
نمیخواستم مزاحم خلوتش شوم
انگار حرف های نگفته زیادی با آقا مصطفی داشت
نشسته بود واشک می ریخت...
انگار سالهاست آقا مصطفی رو میشناسه، خیلی خوب...
هوا هوای بارونی بود
کنار مزار آقا مصطفی تعدادی اعلامیه های یادواره شهدای عملیات بصری الحریر بود که برای آقایی بود که کنار مزار آقامصطفی خلوت کرده بود.
خیلی دلم میخواست یکی از اون اعلامیه هارو داشته باشم
که بالاخره دوستم ازشون خواست بهش داد ویکی هم به من داد.
نمیدونم چرا ولی وقتی اون اشک ها وخلوت چند ساعته وطولانی ایشون کنار مزار آقا مصطفی دیدم حس کردم دلش شکسته، و یه حس عجیبی بهم دست داد
رفتم سر مزار یکی دیگر از شهدای مدافع حرم که دیدم دوستش نشسته سر مزارش و خیلی گریه میکنه بطوری که به هق هق افتاده بود اشک از چشمانم جاری شد، چه جوانانی رعنایی که عاشقانه رفتند وجان خودرا سپر قرار دادند تا حرامی ها قدمی به حرم نزدیک نشوند اونوقت حالا عده ای درباره سربازان حضرت زینب(س) چه حرفها که نمیزنندکه دل خانواده شهدای مدافع حرم را خون میکنه😭😭
برگشتم هنوز هم دوست شهید #سیدمصطفی موسوی اونجا بود...
نمیدونم ولی فکر میکنم که خیلی دلش گرفته بود و حرفهای زیادی داشت اشک از چشمانش هنوز سرازیر بود...
بالاخره بعداز نماز مغرب تونستم سر مزار شهید #سیدمصطفی موسوی هم بروم.دست گذاشتم روی سنگ قبر اشک از چشمانم سرازیر شد .
خدایا یعنی میشه یه روز یکی از این قبرها مال من باشه؟؟
داداش #مصطفی خودت کمکم کن
وقت رفتن بود دلم میخواست یه دل سیر بنشینم اینجا و گریه کنم...😭😭😭

سوار اتوبوس شدیم.

خیلی دلم گرفته بود.
تواتوبوس بودم فیلم های شهید مدافع حرم جهاد عماد مغنیه را نگاه می کردم و گریه می کردم هوای دلم بارونی شده بود.
خدایا یعنی میشه یه روز شهدای مدافع حرم و #داداش_مصطفی یه نگاهی هم به من بندازه یعنی میشه؟؟
😭😭😭😭

تاحالا تو عمرم جاهای مختلفی رفتم ولی هیچ جا به اندازه #بهشت_معصومه(س) قشنگ نبود🌹🌹🌹

اصلا فکرش راهم نمیکردم یه روز بتونم بهشت معصومه(س) بیام
این هم از عنایت شهدا بوده

داداشای عزیزم #آقامصطفی ، #آقامجتبی، #آقاعلیرضا، #آقامهدی و...
یه نگاه به من رو سیاهم بندازید...

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک

«خاطره ای از یکی از دوستداران شهدای مدافع حرم»

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
t.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw

goo.gl/rl3eOH

#سقای_فاطمیون

از بچگی باهم، همبازی بودیم و بچه محل از همان کودکی پسر آروم و خوبی بود و مودب

دست تقدیر ما رو از هم جدا کرد،خونه مون رو عوض کردیم و اومدیم یک محل جدید، بعضی وقت ها فقط میرفتم سر میزدم به دوستام

گذشت سال ها، بزرگ شده بودیم توی همه جا حرف از سوریه بود، دوست داشتم #سوریه رو ببینم، بی بی هم لایق دونست اسم ما رو هم توی لیست #عباس هاش نوشت

بار اول رفتم بعد از چند وقت برگشتم بعد از مدتی دلم طاقت نمی آورد دوباره راهی شدم، توی مقر مدرسه ( #سراج) بودم طبقه دوم

داشتم از پنجره حیاط مدرسه رو نگاه میکردم که یک دفعه یکی صدام کرد، صداش آشنا بود وقتی از بالا نگاش کردم اول نشناختمش

ولی باز هی صدام میزد منم #مجتبی نمیشناسی، یک دفعه جا خوردم و خوشحال شدم باور نمیکردم بعد از این همه سال چطور بی بی ما رو بهم رسوند

سریع رفتم پایین #مجتبی هم بدو اومد بالا، بعد از بغل کردن و روبوسی، کلی اول جفتمون خندیدیم، بعد هم نشستیم یاد قدیما کردیم

ماشاءالله بزرگ شده بود و آقا، بار اولش بود که اومده بود، توی همین صحبت ها بودیم که شهید #سیدمصطفی_موسوی اومد

بهم گفت میشناسید هم دیگر رو گفتیم آره بچه محل قدیم بودیم و کلی خندیدم و حرف زدیم توی نیروی انسانی بود کنار دست شهید #فاتح

اکثر اوقات وقتی بیکار می شد میومد پیشم و بیاد قدیما درد و دل میکردیم

بهم میگفت باورت میشه اومدیم #سوریه چقدر کار خدا بزرگه، که مارو هم دعوت کرده اینجا

محل #عملیات بچه های #فاطمیون چند قسمت شده بود، یک تعداد #ملیحه، یک تعداد #حلب، یک تعداد رو هم داشتن آماده میکردند برای #لاذقيه

یک تعداد نیروها رو بردند فرودگاه برای اینکه عازم بشن #لاذقيه #مجتبی هم یواشکی خودش رو لای نیروها قایم کرده بود تا با بچه ها بره #لاذقيه برای هجوم

#شهید_فاتح هم وقتی فهمید ميخواست از هواپیما پیادش کنه ولی بس که #مجتبی اصرار وخواهش کرد آخرش هم گریه کرد #شهیدفاتح اجازه بهش داد

خداروشکر هجوم #لاذقيه با موفقیت انجام شد، و #عملیات با شجاعت بچه های #فاطمیون با پیروزی تمام شد

#عملیات #لاذقيه خیلی مهم بود برای سوریه، خیلی از گروهای #حزب_الله... و عراقی و سوری نتوانسته بودن که این کوه رو بگیرند ولی به کمک خدا بچه های ما توانستند موفق بشن

#مجتبی هم وقتی برگشت مرخصیش رسیده بود، رفت مرخصی

منم بعد از چند وقت اومدم مرخصی آخرین بار که #مجتبی رو دیدم، تشیع جنازه شهدای #فاطمیون بود

روحش شاد واقعا پسری شجاع و با ایمانی بود،آخرین بار هم که #منطقه رفته بود با شهید #سیدمصطفی_موسوی #فرمانده #یگان_موشکی شده بود که ماشاءالله خیلی از خودشون رشادت و شجاعت نشون داده بودند

تا اینکه در #عملیات #بصرالحریر جام شهادت رو نوشید، روحش شاد یادش گرامی انشاءالله که در قیامت هم شفاعت ما رو هم بکنند(یازینب)

روایتی از شهید مدافع حرم #سیدمجتبی_حسینی #سقای_فاطمیون به روایت دوست شهید

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
t.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw

goo.gl/ts4LRH

بسم رب الشهداء...

ای تشنه لبی
که آب شرمنده توست
تا صبح جزا سحاب شرمنده توست

«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

"سلام بر ارباب قلب‌ها به نیابت از شهید مدافع حرم #سیدمصطفی_موسوی با نام جهادی #مسلم از شهدای #لشکرفاطمیون"

ذکر امروز پنجشنبه:

«لا اله الا الله الملک الحق المبین»

«ذکر روز پنج شنبه موجب رزق و روزی می شود»

"حدیث امروز پنجشنبه ۱۱خرداد ماه ۹۶"

#امام_حسن(علیه السلام):
«لاتُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقُوبَةِ واجْعَلْ بَينَهُما لِلاِعتِذارِ طَريقا»

«در مجازات خطا كار شتاب مكن و ميان خطا ومجازات، راهى براى عذرخواهى قرار ده»

منبع:
بحار الأنوار، ج 78، ص 113

کانال رسمی شهیدمدافع حرم«مهدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw

کلیپ کوتاهی از آموزش تیراندازی توسط شهید #مصطفی_صدرزاده( #سیدابراهیم ) که توسط شهید #مهدی_صابری ضبط شده و شهید #سیدمصطفی_موسوی هم مثل همیشه خندان و شوخ جلوی کادر دوربین حضور دارد

@Shahid_Saberi