[قول میدم برای - عمه ام عباس - باشم]
#شب_عملیات،
#فرمانده بخاطر کم سن بودن
#سیدعلی_اصغر ، دستور میده پشتیبانی باشه
#سید به دنبال -
#فرمانده - ، اتاق فرمانده اصلی میره و بدون هیچ مجالی میگه، اسممو خط بزنین من میخوام برگردم
#ایرانجواب میدن دلیل
#برگشتت رو توضیح بده -
#سید گفت:
آقای
#فرمانده به من گفتن باید تو خط پشتیبانی باشم
فرمانده گفت:
شما سنتون کمه فقط ۱۷ سالتونه،
#جنگ ندیدین، - همش چندروزی
#آموزش دیدین، لااقل یکی دوبار تو این پست باشین، تا با
#جنگ و صدای تیر و تفنگ آشنا بشین
#سیدعلی_اصغر جواب داد:
یک - اگه سنم کمه مهم نیست کنارم عمه ام حضرت زینب(سلام الله علیها) هستند؛ هوای منو دارن
دو - اگه من با صدای تیر و تفنگ آشنا نیستم بازم همین عمه ام تمام عمر مبارکشونو به این حالت گذراندن، کمکمون میکنن
سه - من ساداتم و از هر کسی به عمه ام محرمم و غیرتم اجازه نمیده جزء نیروهای پشتیبانی باشم
چهار - پارسال رفتم
#کربلا در
#بین_الحرمین - با جدم امام حسین(علیه السلام)
#عهد بستم
گفتم:
#یاحسین - ای جد بزرگوارم شما اگه اجازه بدین من برم لیاقت
#دفاع از حریم ناموس شما رو پیدا کنم
با انگشت اشاره کردم به طرف عمویم حضرت
#ابوالفضل_العباس(علیه السلام) - قول میدم برای عمه ام
#عباس باشم
و اینکه مادرم خیلی به من افتخار میکنه خیلی دوستم داره میخوام پیش مادرش - حضرت زهرا(سلام الله علیها) - رو سفیدش کنم
فرمانده که شاهد این صحنه بود بخاطر شجاعت و درک و فهم
#سیدعلی_اصغر نسبت به سنی که داشت، اسمش رو جزء - نیروی خط شکن - نوشت
راوی:
[دوست و همرزم شهید مدافع حرم
#سیدعلی_اصغر_حسینی از
#لشکرفاطمیون]
goo.gl/kDYsNYکانال رسمی شهیدمدافع حرم«مهدیصابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw