منظومه ای زیبا در وصف شهید مدافع حرم حسین
حریریتوسط استاد کیمیایی
شاعر و منظومه پرداز لنگرودی
جان نثار عترت پیغامبر
آنکه جان را کرد بر دشمن سپر
وان که شد بر والدینش نور عین
شد
#حریری شهرت و نامش
#حسینآن زمانی را که ایشان زاده گشت
سوم آبان سال شصت و هشت
اهل مشهد از خراسان رضاست
از مریدان و فدایی ولاست
صورتی زیبا و خلقی نیک داشت
در مسیر خیر، او پا می گذاشت
صاحب هوش و ذکاوت در دروس
نظم دارد در امور و این خصوص
دوره تحصیل را نیکو گهر
با لیاقت بگذراند پشت سر
در دو دانشگاه ایشان همزمان
رفت بر تحصیل با شور و توان
رشته تحصیل او شد مشتمل
در حقوق و رشته بین الملل
میگذارد با دو صد حمد و ثنا
هیئت عشاق زهرا را بنا
در عزاداری که وی مسئول بود
از محرم تا صفر مشغول بود
عشق می ورزید بر راز و نیاز
همچو مولایش حسین او از نماز
حال نیکو داشت این عبد خدا
گشت از خدام مولامان رضا
عشق خدمت را به دل می پروراند
نذر ها را بر مساکین می رساند
با گروه
#فاطمیون همچو کوه
بود او
#تخریبچی آن گروه
بهر ترد دشمنان، با روحیه
تا دوباری رفت او در سوریه
نام بنهادند او را در لقب
سیدِ عمارِ استان حلب
با پدر خانم شد ایشان هم نفس
در قطار شهری و شد بازرس
همسر ایشان شریکی با وفاست
سیده زهرا ز سادات رضاست
هست او در زندگی روشن ضمیر
عقدشان بوده است روز بیست تیر
مهرشان قرآن و خرج مکه بود
در کنارش چهارده تا سکه بود
چون گره در کار اعزامش فتاد
از شهیدان خواست امداد و رشاد
از
#شهیدعارفی وی در نماز
خواست تا اورا بَرَد در جنگ باز
بیست و دو روزی که از آبان رود
پنج سالی بگذرد چون از نود
ماه آبان آمد و آن ماه رفت
عمر پر بارش رسد تا بیست و هفت
در کنار دوستان رو سفید
با
#بشیری و
#جهانی شد شهید
جاودان شد با دو تن با فاصله
حین خنثی کردن مین و تله
عاقبت بر فوز رحمانی رسید
چهار ماهی بعد عقدش شد شهید
جسم پاک این عزیز نازنین
آمد ایران همزمان با اربعین
شد طوافش در حریم ارتضا
دفن شد در جنت الارض رضا
والدینش آن زمان با اشتیاق
عازم دیدار مولا در عراق
بعد رجعت در عجب اهل حضور
زین کلام والدین با شعور
بهرتان می گویم از اخلاق او
اهل مسجد بود و هم تکبیر گو
بود حاضر وی ز دوران شباب
حوزه فرهنگ و دین و انقلاب
بر فرائض عمدتا تاکید داشت
از مقام رهبری تقلید داشت
با عطوفت بود و با احساس بود
محرم و نامحرم و حساس بود
هیئتی و همره اهل ولا
شد مشرّف بیست و چندی کربلا
مادرش فرمود با یک قلب پاک
من خودم بستم به دستم بند ساک
راضیم من بر قضای کردگار
بر شهیدم می نمایم افتخار
نیستم از امر ربانی ملول
خواهم از زینب کند او را قبول
شادم از اینکه به امّیدش رسید
در دفاعِ از حرم او شد شهید
گفت بابا بر دگر فرزند خویش
در میان حاضرین و قوم خویش
جامه مشکی برون آر از تنم
تا نگردد شاد زین سان دشمنم
آخر شعر آورم با صد امید
چند جمله از وصایای شهید
بهر همسر گفت ای نیکو قرین
هدیه مطلوب زیبا آفرین
در وداع من مکن افغان و آه
صبر را از حضرت زینب بخواه
گر شدی دلتنگ من هر جای بیت
گریه کن در روضه های اهل بیت
در شفاعت بر رفیقان ای حبیب
کیمیایی را نگردان بی نصیب
@shahid_mostafaarefi