🌹🍃||
#دل_نوشت#ادمین_نوشت#ب_روایت_دل_های_داغدیده🥀💔تقدیم به شهید عزیز
#حمیدسیاهکالی_مرادی☺️#میعادگاهمان..آنجا که عشق در تصرف
#خیال است و آنجا که خیالمان
#عشق را به بازی میگیرد تا بافته هایش را
#پنبه_نکند..
خیالم میبافد..
#خیال در کنارت بودن..
#خیال رفاقت با تو..
#خیال نفوذ به دنیای تو..
#خیال در کنارت به آرامش رسیدن..
#خیال همچون تو رفتن..
#خیال همچون تو روسپید شدن..
#خیال همچون تو زیستن..
#خیال همچون تو بودن..
خیالم را از بازی درآوردم تا واقعیات را در گوشش زمزمه کنم..
خیالم؛
#او رفته..
خیالم؛
#او را به خاک سرد مزار سپردی و در خاک سرد
#حلب از دست دادی..
خیالم؛تو مانده ای و هزاران حرف نگفته..هزاران غم پنهان..هزاران آرزوی به وصال نرسیده..تو و هزاران فردای نیامده..
تو و هزاران
#عشق_ناگفته....
خیالم؛تو عاشق نشو..اگر شدی عاشق پاسدار نشو..شاید برود ودیگر نیاید شاید برود..
شاید...
😔💔رفتنی که فقط از کنارت است و نه از خیالت..تو با او زندگی میکنی و اما او را نداری..تو اشک میریزی و تو با اشک نجوا میکنی..تو در گوش اشک دردودل میکنی..معشوقت را فریاد میکنی اما او را نمی یابی..تو
#عاشق میشوی..عاشق مزار و سنگ ها..عاشق پنجشنبه و الوعده وفا..عاشق
#گل_نرگس..عاشق گلاب و گل..عاشق شستن مزار..
عاشق بوسه بر خاک..
عاشق میشوم به رنگ مرگ..
تمام زندگی ام خلاصه میشود بر مزار..مزار و مزار...
عشقت مرا نکشت! نبودنت مرا قتل عام کرد..عشقت مرا زندگی بخشید.. نبودنت مرا ویران کرد..
#قلبم صدایم را شنید!!
به خود آمد و در گوشم صدایش پیچید...
❤️:
""ضربان او در ضربان جانت جان گرفت و جانش را برای تپش تو داد..با ضرب ضربانت در دقایق؛
وجودش را نظاره گر شو..او در کنارت نفس میکشد..
برگرد..
صدای قدم های
#حمیدت است..او هست..او
#وجودش را پررنگ تر کرد تا
#ضربان بیشتری در جهان بتپد..""
#ضربانت_را_دریاب❤😊نویسنده : یکی ادمینامون
😊تقدیم به همسر شهید
#حمیدسیاهکالی_مرادی☺️و تقدیم به
#رفیق_شهیدمباشد که
#رستگار شویم.. .
👇👇😍@Shahid_hamidsiahkalimoradi