محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی

#سمیه_برخورداری
Канал
Логотип телеграм канала محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
@Shahid_hamidsiahkalimoradiПродвигать
88
подписчиков
3,72 тыс.
фото
631
видео
70
ссылок
بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃اوج آرزوی ما: اللهمّ ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک 🍃به امیدِ روزے که بگویند: خـادِمٌ الشٌـهدا،به شٌــهدا پیوست🍁 🍃محفل رهروان و عاشقان شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی🍃 حضورشما = نگاه شـ❤ـهیـد ارتباط با خادم👈 @S_Barkhordari
ادامه

ما شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می‌آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امر امامت اماممان، علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند به ما رساندی.بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می‌کنیم. بر این عقیده زنده‌ایم و با آن می‌میریم و با آن محشور می‌شویم. تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی‌کنیم و شک نمی‌کنیم و انکار نمی‌نماییم و تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این قول بر نمی‌گردیم و پیمان را نمی‌شکنیم....»

جملات را چندین و چند بار تکرار کردم،زُل زدم به جمعیتی که با صدای بلند فریاد می‌زدند:" لبیکَ یاعلی(ع) لبیکَ یاعلی(ع)..."
همان‌ها که ساعتی نگذشته از بیعتشان، نقشه فتنه و براندازی کشیدند. با خودم میگفتم:"چقدر وقیح! اینها که این جملات را با چنان شور و هیجانی بر زبان آوردند، چطور می‌توانند اینچنین مزدورانه بر علیه ولی و مقتدای خود آشوب به پا کنند!"
یاد صف اول، دوم و سوم عید فطر سال ۱۳۹۷ افتادم و آن شعر زیبای دکتر میثم مطیعی!

روح از تنم گریخت! تاریخ تکرار میشود به همین سادگی...

در نارنجیِ غروب به آسمان خیره شدم؛ زیر لب زمزمه می کردم:
به امید روزی که از حرارتِ دستِ ولیعصرم گُر بگیرم، ذوب شوم و دوباره در جای خود جان بگیرم و از کُنه وجودم فریاد بر آورم:"لبیک یا مهدی فاطمه(س)..."

به قلم : #سمیه_برخورداری

#ادمین_نوشت
#غدیر
#شیعه_نامه
#نشریه

برگرفته از خطبه مبارک غدیر

انتشار برای نخستین بار

#عید_ولایت_مبارک🌼
👇👇🌸
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
🌸بسم رب العلی علیه السلام🌸

لبیکَ یا علی(ع)

"...و هرکس در یکی از امامان شک کند، در همه آنها شک کرده است و شک‌کننده درباره ما در آتش است..."
همه چشم‌ها به دهان پیامبر(ص) خیره بود. گرمای طاقت فرسای غدیرخم تاب و قراری نگذاشته بود. رسید به جمله معروفش،همان که در بین اصحاب بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب، پس از نزول آیه انذار بر زبان مبارکش جاری کرده بود؛ همان که بارها و بارها بین یاران و سایر مردم به انواع گوناگون بیان داشته بود:
"من کنت مولاه فهذا علی مولاه...؛
هرکس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست."
همهمه‌ای در میان صد و بیست هزار مسافر حج افتاد. برخی با نگاه تحسین و اطاعت و برخی با نگاه نُسیان و طُغیان، علی را می نگریستند.
برخی که زیرک‌تر بودند، زیر لب از خطبه های پیامبر خدا(ص) در منی و مسجد خیف یاد می‌کردند.
-:"حاضران به غایبان برسانند"
+:" بی شک علی(ع) بهترین گزینه برای امامت و ولایت بعد از محمد(ص) است."
*:" من هم بارها به نقل از رسول خدا(ص) از رشادت‌ها، تدابیر و تقوا علی(ع) شنیده‌ام"
_:" کیست که علی(ع) را نشناسد؟"
.
.
.
پیامبر(ص) بعد از بیان آیه اکمال فرمود:
"... ای مردم! بدانید که خداوند دین شما را با امامت علی(ع) کامل نمود...آگاه باشید که با علی، دشمنی نمیکند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی‌کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد و به او ایمان نمی آورد مگر مومن مخلص..."

نگاهم بین چهره نورانی و دلنشین علی(ع) که از تواضع سر به زیر افکنده بود و کلام قاطع رسولم که گویی خبر از اتمامِ حجتی ابدی می داد در گردش بود.
چقدر دلم می خواست زودتر بروم و دست علی(ع) را محکم بفشارم و از اعماق وجودم فریاد بر آورم:
لبیکَ یا علی(ع) لبیکَ... لبیکَ یا علی(ع)...

رشته ی افکارم با شنیدن نام مبارک و مطهر منجی دوعالم گسست...
«الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون و‌هادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک...؛
بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعه‌ها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیله‌ای از اهل شرک است....»

آخ که چقدر دلم برای چنین منجی مبارک و نابی تنگ شده بود... .
با ترمز ناگهانی راننده تاکسی، به سمت شیشه خودرو تاب گرفتم. به خودم که آمدم وسط چهارراه ولیعصر بودم و هنوز ندای یاری ولیِ عصرم را نشنیده بودم!
دلم شکست، نفس‌های تندم، حرارت صورت و نگاهِ بغض‌آلودم دلم را روانه گنبدِ فیروزه ای رنگ جمکران کرد... .
نفس عمیقی کشیدم، ماسکم را جابجا کردم. ناخودآگاه یادم افتاد نباید دست آلوده ام را به سمت صورتم می آوردم، از اعماق وجودم دلگیر شدم... .
دوباره یاد ظلمت این دنیای فانی افتادم و یاد خانه و امامی که هرگز ندیدمش!
یاد خانه ولی و مقتدایی که هرگز درش را نکوبیدم تا مثل اصحاب رسول خدا(ص) و مولایم علی(ع) بگویم:
"یا علی(ع) یا رسول الله(ص) یا پسرِ فاطمه... امروز علاج این بیماری ناشناخته در چیست؟ چگونه از خدای‌مان بخواهیم تا برطرف شود؟ و سپس با بغض بگویم، یا مهدیِ فاطمه تو از خدایت بخواه تا به ما رحم کند...
اماما ! فلان مفسد را چگونه عذابی در انتظار است؟
چطور می‌شود که یاد خدا در دل ها تیره و تار می‌شود؟
چگونه می‌شود که ظالمان جمع اند و ما،در پریشانیِ خود تنها؟
قول می‌دهم، قول می‌دهم که اگر تو باشی و خانه ات را بلد باشم، هرگز برای پرسیدن اینکه نماز صبح دو رکعتی است یا سه رکعتی، اوقات ولی امر جهان را ضایع نکنم...

ولی تو فقط باش، نشانی ات را به من بگو...
بیایم به درخانه‌ات برسم نگاهم را متبرک کنم! سالهاست گمشده‌ای داریم که نیامده. به مرحله ای از درد رسیده ایم که درمانش فقط و فقط تویی؛ مولای من! العجل، العجل، العجل...

نام عزیز فاطمه مرا از غدیر و خطبه های نبی خدا(ص)جدا کرد و در وادی دیگری انداخت. بگذار کتاب را باز کنم:
«ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می‌فهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابه‌ام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.
بدانید که من با خدا بیعت کرده‌ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می‌گیرم...
‌ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و امامانی که بعد از او می‌آیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم...پس همگی چنین بگویید:

#سمیه_برخورداری
#عید_غدیر
#شیعه_نامه
👇👇🌸
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
20200625_185350.mp4
19.1 MB
👇👇🏼👇🏻
شاید میخواستم این متنو نخونم و رد بشم!
(پست آخر)
ولی جمله اولش باعث شد متنو بیارم بالا و شروع کنم به خوندن...

خواستم بنویسم چقدر مدیونیم!
با خودم گفتم یه حرف جدید بزن😒
خواستم بنویسم چقدر شرمنده ایم!
بازم ندای درونیم اینطوری شد😒

یک لحظه افکارم سفید شد و سکوت جای تمام حرف ها رو گرفت.

👤:ساکت!
حرف زدن کافیه!
تا کِی عکسِ شهدارو نگاه کنیم و "عکسشون" عمل کنیم.

و ناگهان به خودم اومدم و این زیر صدا:

👤به هر تابوت خالی که رسیدی
ّبغل کردیش گفتی بسه برگرد
آخه تنها واسه تابوت خالی
.
.
.
مگه چند سال میشه مادری کرد؟

#مهدی_یراحی

#امان_از_دل_مادران_صبور_شهدا💔
#امان_از_شرمندگی😔

باشد که رهرو باشیم🍀

#ادمین_نوشت
به قلم #سمیه_برخورداری🍀

از صفحه گوشی فیلم گرفتم ببینید👆👆🏼👆🏻

👇👇💚
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚨🌷ویژه روزدختر

📹 فیلم منتشرنشده و تکان‌دهنده از بوسه رهبرانقلاب بر لباس یکی از شهدا به درخواست دختر شهید

👇👇🏻👇🏼
دلم یه جورِ خاصی...
بگذریم اما...

نباید به سادگی گذشت از این معصومیتِ دلبرانهءِ دخترانهِء دخترانِ‌ شهدا😔

طرفِ صحبتم با دخترانی که تعریفِ زیبایی از واژه "پدر"شنیده اند و ندیده اند نیست؛که درد آنها در دلشان محفوظ بماند تا روزی که همهء حق ها ادا میشود حتی حقِ طبیعیِ داشتنِ یک پدرِ خوب تر💔🤍
همهء پدر ها خوب اند

"پدر" آن هم از جنسِ شهدا؛
بودنش، "تاب" و رفتنش،"عینِ داغ"است.

روزِ دختر بر تمام دخترانِ دلتنگِ شهدا مبارک.💛

این متنِ کوتاه تقدیم با عشق💚
#ادمین_نوشت

به قلم #سمیه_برخورداری🍀

👇👇💚
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
به نام او که
مرادِ دل است و مریدِ راه...💚

خبر آمد خبری در راه است
شب جمعه است چه شبه حال است
حال من غروب جمعه را می ماند
در دلم اندوه بزرگیست گویا او نیست
با خیال راحت اشک ها را پاک کن
قاسم آقا اینجاست در همین اطراف است
کربلا یا شام است حرم ارباب است
همینجا در کار همره آقا است
قلب من اما گویی خبری در برداشت
مثل یک آتش داغی در دست
چون ذغالی، که سراپا ترس است
ترس از سرما؟! نه !
سوز دردش حاکیست
خبری در راه است

صبح جمعه است،آری!
همه اینک بیدار!
چشم ها خیره به قاب...
این سلیمانی نیست؟!
اینکه اینجا بی دست،تنی با ترکش و غلطان در خون
روی یک تلهءخاک
پشت چند خطی مرز
چون غریبی که از قافله ای جا مانده و اینک
به وصالِ یاران
میشتابد چون باد!
قلب من درد گرفت...
وَه خبر سنگین است...
وای خبر را نرسانَد باد!
دخترش می‌داند؟
وای خبر را نرسانَد باد!
صاحب و قلب و رفیق و همه هستی او،رهبر او می داند؟
وای خبر را نرسانَد این باد!
ملت و امت این مرز و همان مرز و تمام مرز ها می دانند...
که سلیمانی رفت...

حرم غوغا شد...
دل حق را غم زد...
غمی از جنس رسیدن به وصالِ همهء روح و روانِ ملکوتِ یاران...

وَه خدا که خبر سنگین است...
و برای سَرِ ما حوصله ای باقی نیست...
یاد شعری هستم‌ که سلیمانیِ ما وِرد زبانش بوده است...
به چنین شرح است شعر:
یاران چه غریبانه
رفتند ازاین خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان خون است به دل هامان
خون است به دل هامان...

شهادتت مبارک سردار

از صفر تا صد👇🏼👇👇🏻
به قلم: #سمیّه_برخورداری
🗓به تاریخِ یک جمعهءدلگیر
۱۳ دی ۱۳۹۸
#ارسالی_مخاطبین


🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran