🌸بسم رب العلی علیه السلام
🌸✅لبیکَ یا علی(ع)
"...و هرکس در یکی از امامان شک کند، در همه آنها شک کرده است و شککننده درباره ما در آتش است..."
همه چشمها به دهان پیامبر(ص) خیره بود. گرمای طاقت فرسای غدیرخم تاب و قراری نگذاشته بود. رسید به جمله معروفش،همان که در بین اصحاب بنیهاشم و بنیعبدالمطلب، پس از نزول آیه انذار بر زبان مبارکش جاری کرده بود؛ همان که بارها و بارها بین یاران و سایر مردم به انواع گوناگون بیان داشته بود:
"من کنت مولاه فهذا علی مولاه...؛
هرکس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست."
همهمهای در میان صد و بیست هزار مسافر حج افتاد. برخی با نگاه تحسین و اطاعت و برخی با نگاه نُسیان و طُغیان، علی را می نگریستند.
برخی که زیرکتر بودند، زیر لب از خطبه های پیامبر خدا(ص) در منی و مسجد خیف یاد میکردند.
-:"حاضران به غایبان برسانند"
+:" بی شک علی(ع) بهترین گزینه برای امامت و ولایت بعد از محمد(ص) است."
*:" من هم بارها به نقل از رسول خدا(ص) از رشادتها، تدابیر و تقوا علی(ع) شنیدهام"
_:" کیست که علی(ع) را نشناسد؟"
.
.
.
پیامبر(ص) بعد از بیان آیه اکمال فرمود:
"... ای مردم! بدانید که خداوند دین شما را با امامت علی(ع) کامل نمود...آگاه باشید که با علی، دشمنی نمیکند، مگر شقی، و با علی دوستی نمیکند، مگر کسی که دارای تقوا باشد و به او ایمان نمی آورد مگر مومن مخلص..."
نگاهم بین چهره نورانی و دلنشین علی(ع) که از تواضع سر به زیر افکنده بود و کلام قاطع رسولم که گویی خبر از اتمامِ حجتی ابدی می داد در گردش بود.
چقدر دلم می خواست زودتر بروم و دست علی(ع) را محکم بفشارم و از اعماق وجودم فریاد بر آورم:
لبیکَ یا علی(ع) لبیکَ... لبیکَ یا علی(ع)...
رشته ی افکارم با شنیدن نام مبارک و مطهر منجی دوعالم گسست...
«الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون وهادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک...؛
بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعهها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیلهای از اهل شرک است....»
آخ که چقدر دلم برای چنین منجی مبارک و نابی تنگ شده بود... .
با ترمز ناگهانی راننده تاکسی، به سمت شیشه خودرو تاب گرفتم. به خودم که آمدم وسط چهارراه ولیعصر بودم و هنوز ندای یاری ولیِ عصرم را نشنیده بودم!
دلم شکست، نفسهای تندم، حرارت صورت و نگاهِ بغضآلودم دلم را روانه گنبدِ فیروزه ای رنگ جمکران کرد... .
نفس عمیقی کشیدم، ماسکم را جابجا کردم. ناخودآگاه یادم افتاد نباید دست آلوده ام را به سمت صورتم می آوردم، از اعماق وجودم دلگیر شدم... .
دوباره یاد ظلمت این دنیای فانی افتادم و یاد خانه و امامی که هرگز ندیدمش!
یاد خانه ولی و مقتدایی که هرگز درش را نکوبیدم تا مثل اصحاب رسول خدا(ص) و مولایم علی(ع) بگویم:
"یا علی(ع) یا رسول الله(ص) یا پسرِ فاطمه... امروز علاج این بیماری ناشناخته در چیست؟ چگونه از خدایمان بخواهیم تا برطرف شود؟ و سپس با بغض بگویم، یا مهدیِ فاطمه تو از خدایت بخواه تا به ما رحم کند...
اماما ! فلان مفسد را چگونه عذابی در انتظار است؟
چطور میشود که یاد خدا در دل ها تیره و تار میشود؟
چگونه میشود که ظالمان جمع اند و ما،در پریشانیِ خود تنها؟
قول میدهم، قول میدهم که اگر تو باشی و خانه ات را بلد باشم، هرگز برای پرسیدن اینکه نماز صبح دو رکعتی است یا سه رکعتی، اوقات ولی امر جهان را ضایع نکنم...
ولی تو فقط باش، نشانی ات را به من بگو...
بیایم به درخانهات برسم نگاهم را متبرک کنم! سالهاست گمشدهای داریم که نیامده. به مرحله ای از درد رسیده ایم که درمانش فقط و فقط تویی؛ مولای من! العجل، العجل، العجل...
نام عزیز فاطمه مرا از غدیر و خطبه های نبی خدا(ص)جدا کرد و در وادی دیگری انداخت. بگذار کتاب را باز کنم:
«ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما میفهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابهام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا میخوانم.
بدانید که من با خدا بیعت کردهام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت میگیرم...
ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و امامانی که بعد از او میآیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم...پس همگی چنین بگویید:
#سمیه_برخورداری#عید_غدیر#شیعه_نامه👇👇🌸@Shahid_hamidsiahkalimoradi