🔴 سخاوت و بخشندگی در سیره
#امام_حسین_ع✨خَرَجَ سائِلٌ يَتَخَطّى أزِقَّةَ المَدينَةِ، حَتّى أتى بابَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام، فَقَرَعَ البابَ و أنشَأَ يَقولُ:
🔸لم يَخَبِ اليومَ مَن رَجاكَ ومَن/حَرَّكَ مِن خَلفِ بابِكَ الحَلَقَه
🔸و أنتَ جودٌ و أنتَ مَعدِنُهُ/ أبوكَ قَد كانَ قاتِلَ الفَسَقَه
وكانَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام واقِفا يُصَلّي، فَخَفَّفَ مِن صَلاتِهِ وخَرَجَ إلَى الأَعرابِيِّ، فَرَأى عَلَيهِ أثَرَ ضُرٍّ وفاقَةٍ، فَرَجَعَ ونادى بِقَنبَرٍ، فَأَجابَهُ: لَبَّيكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله. قالَ: ما تَبَقّى مَعَكَ مِن نَفَقَتِنا؟ قالَ: مِئَتا دِرهَمٍ أمَرتَني بِتَفرِقَتِها في أهلِ بَيتِكَ. قالَ: فَهاتِها فَقَد أتى مَن هُوَ أحَقُّ بِها مِنهُم. فَأَخَذَها وخَرَجَ يَدفَعُها إلَى الأَعرابِيِّ، و أنشَأَ يَقولُ:
🔹 خذها وإنّي إلَيكَ مُعتَذِرٌ / وَاعلَم بِأَنّي عَلَيكَ ذو شَفَقَه
🔹لو كانَ في سَيرِنا عَصا تُمَدُّ إذا /كانَت سَمانا عَلَيكَ مُندَفِقَه
🔹 لكِنَّ رَيبَ المَنونِ ذو نَكَدٍ / وَالكَفُّ مِنّا قَليلَةُ النَّفَقَه
فَأَخَذَهَا الأَعرابِيُّ ووَلّى وهُوَ يَقولُ:
🔸مطَهَّرونَ نَقِيّاتٌ جُيوبُهُمُ / تَجرِي الصَّلاةُ عَلَيهِم أينَما ذُكِروا
🔸و أنتُمُ أنتُمُ الأَعلَونَ عِندَكُمُ /عِلمُ الكِتابِ وما جاءَت بِهِ السُّوَرُ
🔸من لَم يَكُن عَلَوِيّا حينَ تَنسُبُهُ / فَما لَهُ في جَميعِ النّاسِ مُفتَخَرُ
✍️ترجمه :
فرد نيازخواهى در كوچههاى مدينه مىرفت و گدايى مىكرد تا به خانه حسين بن على عليهما السلام رسيد. در زد و چنين سرود:
🔸اميدوار به تو، امروز، نااميد باز نمىگردد
🔸و نيز كسى كه حلقه درِ خانهات را مىكوبد.
🔸تو سرتا پا سخاوت و معدن آن هستى
🔸پدرت، كُشنده فاسقان بود.
حسين بن على عليه السلام به نماز ايستاده بود. نمازش را كوتاه كرد و به سوى باديهنشين، بيرون آمد و اثر فقر و تنگدستى را بر او ديد. باز گشت و قنبر را صدا زد. قنبر پاسخ داد: بله، بله، اى فرزند پيامبر خدا! فرمود: «از خرجى ما چه قدر مانده است؟». قنبر گفت: دويست درهم كه مرا فرمان دادهاى آن را ميان خانوادهات تقسيم كنم. حسين عليه السلام فرمود: «همان را بياور كه كسى مستحقتر از آنها آمده است». حسين عليه السلام آن را گرفت و بيرون آمد و به باديهنشين داد و در آن حال، چنين سرود:
🔹آن را بگير كه من، از تو پوزش مىخواهم
🔹و بدان كه من، بر تو دلسوزم.
🔹اگر ما در زندگى بهرهاى داشتيم
🔹بارانِ بخشش ما بر تو فرو مىريخت.
🔹امّا روزگار، بر ما تنگ گرفته است
🔹و دستان ما از بخشش فراوان، كوتاه است».
باديهنشين، آن را گرفت و رفت، در حالى كه مىسرود:
🔸پاكان و پاكدامنان! هر گاه ياد شويد، بر شما درود فرستاده مىشود
🔸و نزد شما والايان و تنها شما
🔸علم قرآن و محتواى سورههايش هست.
🔸و آن كه از تبارِ علويان نباشد
🔸ديگر، افتخارى ميان مردم ندارد.
📚تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، جلد ١۴ ، صفحه ی ١٨۵
👇👇🍀@Shahid_hamidsiahkalimoradi