🌷بسم رب الشهداء و قلوب الصابرین
🌷برای دوست شهیدت
#جواد_الله_کرم نوشتی:
"او کجا و من کجا؟...
بستم به آن نگاه حکیمانه ات امید
دست مرا بگیر یا ایها الشهید!...
مدد یا زینب س"
او هم بی قراری های مدامت را می دید و شاید با لبخندی ملیح زمزمه می کرد:
"صبر داشته باش!...
نوبت تو هم می رسه ان شاءالله"
و تو باز مانند همیشه ات می نوشتی:
"سعادت میخوام
زیارت میخوام
رفیقام رفتن
شهادت میخوام...
اللهم الرزقنا زیارة الحسین ع
فقط مثل حاج آقا جواد"
اما مانند خیلی از ما مدعی ها، ننشتی یک جا و گوشه ی عزلت بگزینی و مدام فریاد برآری که ای وااااای رفیقان می روند نوبت به نوبت!!... و زانو بغل کنیم، دریغ از کمی دویدن کارساز برای امام زمانمان(عج)...
این را پست اینستاگرامت گواه میدهد:
"استراحت بماند،
بعد از شهادت..."
و زندگی ات...
و وصیت نامه ات...
و طرز رفتنت...
و باز با دست و دل دلتنگت نوشتی:
"روحی فداک آقا جواد...
منتظرماااا
از اولشم قرار بود ما رو ببری پیش خودت.
ناجورمنتظرم."
حاج جواد آقا همه ی این ها را به نظاره نشسته بود و شاید دست گدایی به سوی خداوند غنی بلند کرده بود، برای تو...
که از ژرفای دل نوشته بودی:
"ما را بنویسید فدای سر زینب...
مرقد او به سلامت سر نوکر به درک...
بطلب ما را"
تا بالاخره...
درب گشوده شد...
سرت روی زانوی اربابت آرام گرفت...
و آغوش گرم دوست شهیدت بی تابانه برای مرهم جراحتت بال و پر می زد...
سفرت بخیر مداح اهل بیت (ع)...
مدافع حرم...
شهید راه حق...
باز هم ما ماندیم و دلشوره های نفس بر...
مگر تو دست به دعا بلند کنی، برای ما...
ما هم منتظریم!...
که انتظارمان ذره ای
#عمل داشته باشد؛
در پست هایمان...
زندگی مان...
وصیت نامه مان...
و طرز رفتنمان...
یادت باشد برادر!
تو هم روزی بی قرارانه مشتاق درک عشق بودی...
ما را به این بهشت برسان...
تو از
#خدا بخواه...
"حسین آقای معز غلامی!
تو کجا و من کجا؟...
بستم به آن نگاه حکیمانه ات امید
دست مرا بگیر یا ایها الشهید!...
مدد یا زینب (س)"
#حالا_راحت_استراحت_کن...
#شهید_حسین_معز_غلامی...
.
#صبر_داشته_باش!
#نوبت_تو_هم_میرسه_ان_شاءالله...
.
#خاک_پای_شهدا...
#شهیدانه_زندگی_کنیم#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب_الکبری ❤️🌹@Shahid_Dehghan