‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری

#مادرانه
Канал
Логотип телеграм канала ‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری
@ShahidEngineerhosseinhaririПродвигать
100
подписчиков
45,5 тыс.
фото
3,52 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
کانال رسمی مهندس شهید حسین حریری(تحت نظارت خانواده شهید) 🔰فرازے از وصیتنامه 🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم... ولے #حجاب ناموس اسلام #حفظ بشه ... #شهیـدمدافع‌حرم‌حسیـن‌حریرے
Forwarded from عکس نگار
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و #مادرانه صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کم‌کم خسته از بازی هرکدام گوشه‌ای از این آسمان جای میگیرند وَ عده ای‌شان همپای #پرستوها از این دیار کوچ میکنند.

🍃پرستوی خیال من نیز بر بام #مشهد_الرضا مینشیند. آنجا نسیم پچ‌پچ کنان در گوش طبیعت از #زینبیه میگوید♡

🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر #دردناک است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده.

🍃ببین پرستو! #خون از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر #یاس. نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش می‌افتد🌷

🍃تو هم می‌بینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به #پهلو به این سو می‌آید سرش را به دامن میگیرد و #سید_ذاکر برای بار آخر زمزمه می‌کند سرم بر دامن زهراست مادر...

🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای #ناله یا زهرا نمی‌آید این همه ارادت یک جا او را به #حضرت_مادر وصل کرد.

🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج #آسمان رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال #معشوق شتافتید🕊

🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های #نفس بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن. #شفاعت لازمیم🌺

💐به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_سخندان

📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱

📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴

🥀مزار شهید : بهشت رضا

🕊محل شهادت : حلب_سوریه

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#مادرانه_شهید

اسمش را حسن گذاشتم ، چون به امام حسن علیه‌السلام ارادت خاصی داشتم . برادر نداشتم و او را "داداش حسن" صدا می کردم ...

خیلی دوستش داشتم . همه اهل خانه دوستش داشتند . همه از قول من به او می گفتند داداش حسن ! هروقت که به جبهه می‌رفت از زیر قرآن ردش میکردم و می‌نشستم برایش دعا می‌خواندم . از خدا می‌خواستم بچه‌ام را سالم نگه دارد. یک بار که به مرخصی آمد گفتم : «حسن‌جان! شب و روزم شده دعا کردن برای سلامتی‌ات»

لبخند زد . مثل همیشه ملیح و نمکین . سرش را پایین انداخت و گفت : « پس مامان جان همه اش زیر سر شماست . چند بار می خواستم شهید شوم اما نشدم . خیلی عجیب بود . » سرش را که بالا گرفت ، چشم هایش نمناک بود . صدایش می لرزید . گفت : « مامان جان از این پسرت بگذر ! دعا کن شهید شوم . تو راضی شوی برگه عبورم را می دهند ! دعا کن به آرزویم برسم ! »

داشت به من التماس می‌کرد . بغض کردم !
فهمید ناراحت شدم. خواست از دلم در بیاورد.
نگاه کرد توی چشم‌هایم و با خنده گفت :
« اگر زحمتی نیست ، دعا کن اسیر نشوم ! »

دیگر برای سلامتی اش دعا نکردم . انگار از ته دل راضی شده بودم . راضی به رضای خدا ! پسرم بود ؛ جگر گوشه ام ؛ پارۀ تنم ، اما هر وقت می خواستم دعایش کنم یاد لحن صدایش می‌افتادم و تصویر چشم های نمناکش می نشست توی خانۀ چشم هایشم . آن وقت زیر لب می‌گفتم : « خدایا ! بچه‌ام به اسارت عراقی‌ها در نیاید !

آن روز سه شنبه بود . آمدند و گفتند چهارشنبه مراسم شهید برگزار می شود ، بروید فرزند شهیدتان را ببینید . من که برای حسن می مُردم ، خدایی بود که سکته نکردم . ما را بردند بالای سر حسن . با همان لباس پاسداری اش خوابیده بود . صورتش سرخ و سفید بود . نمی دانم چطور شد تا دیدمش گفتم : « حسن جان ! خوش به حالت مادر جان ! به آرزویت رسیدی ؟! مبارکت باشد»

صدایت در گوشم می‌پیچد : « خدایا ! تنها تو را می خواهم . می خواهم با تو تنهای تنها باشم . فقط با تو . »

چشم می‌دوزم به تو و سنگ مزارت که بوی گلاب میدهد

#شهید_سردار_حسن_ترک
#فرمانده‌_طرح‌وعملیات
#لشکر۳۲_انصارالحسین
#سالروز_شهادت.......🕊🌸

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#مادرانه_شهید

اسمش را حسن گذاشتم ، چون به امام حسن علیه‌السلام ارادت خاصی داشتم . برادر نداشتم و او را "داداش حسن" صدا می کردم ...

خیلی دوستش داشتم . همه اهل خانه دوستش داشتند . همه از قول من به او می گفتند داداش حسن ! هروقت که به جبهه می‌رفت از زیر قرآن ردش میکردم و می‌نشستم برایش دعا می‌خواندم . از خدا می‌خواستم بچه‌ام را سالم نگه دارد. یک بار که به مرخصی آمد گفتم : «حسن‌جان! شب و روزم شده دعا کردن برای سلامتی‌ات»

لبخند زد . مثل همیشه ملیح و نمکین . سرش را پایین انداخت و گفت : « پس مامان جان همه اش زیر سر شماست . چند بار می خواستم شهید شوم اما نشدم . خیلی عجیب بود . » سرش را که بالا گرفت ، چشم هایش نمناک بود . صدایش می لرزید . گفت : « مامان جان از این پسرت بگذر ! دعا کن شهید شوم . تو راضی شوی برگه عبورم را می دهند ! دعا کن به آرزویم برسم ! »

داشت به من التماس می‌کرد . بغض کردم !
فهمید ناراحت شدم. خواست از دلم در بیاورد.
نگاه کرد توی چشم‌هایم و با خنده گفت :
« اگر زحمتی نیست ، دعا کن اسیر نشوم ! »

دیگر برای سلامتی اش دعا نکردم . انگار از ته دل راضی شده بودم . راضی به رضای خدا ! پسرم بود ؛ جگر گوشه ام ؛ پارۀ تنم ، اما هر وقت می خواستم دعایش کنم یاد لحن صدایش می‌افتادم و تصویر چشم های نمناکش می نشست توی خانۀ چشم هایشم . آن وقت زیر لب می‌گفتم : « خدایا ! بچه‌ام به اسارت عراقی‌ها در نیاید !

آن روز سه شنبه بود . آمدند و گفتند چهارشنبه مراسم شهید برگزار می شود ، بروید فرزند شهیدتان را ببینید . من که برای حسن می مُردم ، خدایی بود که سکته نکردم . ما را بردند بالای سر حسن . با همان لباس پاسداری اش خوابیده بود . صورتش سرخ و سفید بود . نمی دانم چطور شد تا دیدمش گفتم : « حسن جان ! خوش به حالت مادر جان ! به آرزویت رسیدی ؟! مبارکت باشد»

صدایت در گوشم می‌پیچد : « خدایا ! تنها تو را می خواهم . می خواهم با تو تنهای تنها باشم . فقط با تو . »

چشم می‌دوزم به تو و سنگ مزارت که بوی گلاب میدهد

#شهید_سردار_حسن_ترک
#فرمانده‌_طرح‌وعملیات
#لشکر۳۲_انصارالحسین
#سالروز_شهادت.......🕊🌸
🌱

علیرضا اسوه ایمان و اراده، صبر و بردباری و خلاقیت و ولایت‌مداری بود؛ هرگز دوست نداشت از مأموریت‌هایش سخنی به میان بیاورد؛ با اینکه بیشترین پروازهای جنگی را با هواپیمای (اف ـ 4)‌ انجام داده بود و قهرمان پروازهای برون‌مرزی محسوب می‌شد اما در بازگو کردن آن همه رشادت و از خودگذشتگی ابا داشت تا مبادا فداکاری‌هایش به شائبه ریا آلوده شده و خدای نکرده خودنمایی کرده باشد.

علیرضای من به قهرمان پروازهای برون‌مرزی شهره بود و حتی زمانی که مسئولیت‌های مهم داشت و قانوناً از پروازهای جنگی بر حذر بود، به پرواز درمی‌آمد و همین امر روحیه سایرین را برای جنگیدن تقویت می‌کرد.

پسرم از جمله خلبانانی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس سخت‌ترین عملیات‌های جنگی را انجام داد و به کابوسی برای نیروهای عراقی تبدیل شده بود.

#سالروز_شهادت
#مادرانه
#شهید_سید_علیرضا_یاسینی
📸جوانی شهید
🕊🕊🕊🌹🌹🌹
🍁ای بی وفای من #مرو
دارد روانم میرود
ور می روی آهسته رو
تاب وتوانم میرود
آرامتر محض خدا
تامن کنم سیرت نگاه
بی رحمی آخرتاکجا؟
دارد امانم میرود..
#شهید_بابک_نوری
#مادرانه
ᷝᷡᷝᷝᷝ🌷🌷🌷
‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری
طـرح جـدیـد به مـناسبت سالـروز شهادت شهید محمد سخندان 💛💫
🍃نسیم نوازشگرانه موے سَرو را شانه میزند و #مادرانه صورتم را نوازش میڪند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشے است ڪه چندے پیش میهمانش شدند و ابرها ڪم‌ڪم خسته از بازے هرڪدام گوشه‌اے از این #آسمان جاے میگیرند وَ عده ای‌شان همپاے #پرستوها از این دیار ڪوچ میڪنند.
.
🍃پرستوے خیال من نیز بر بام #مشهد_الرضا مینشیند. آنجا نسیم پچ‌پچ ڪنان در گوش طبیعت از #زینبیه میگوید😓
.
🍃میشنوے پرستو؟! نداے یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر #دردناک است ڪه سرو استوار خانه مان قد خم ڪرده یاس با طراوت دیروز ، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به ڪبودے گراییده😞
.
🍃ببین پرستو! #خون از پهلویش میرود و فریاد هاے یا زهرایش فضا را معطر میڪند به عطر #یاس. نفس هاے آخرش با یا زهرا هاے خونینش به شمارش می‌افتد🥺
.
🍃تو هم می‌بینے؟ این دم آخرے خانمے قد خمیده دست به #پهلو به این سو می‌آید سرش را به دامن میگیرد و #سید_ذاڪر براے بار آخر زمزمه می‌ڪند سرم بر دامن زهراست مادر...
.
🍃دیگر خبرے از عطر یاس نیست، صداے #ناله یا زهرا نمی‌آید این همه ارادت یک جا او را به #حضرت_مادر وصل ڪرد.
.
🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوے مدافع شدے و با بال خونین به اوج آسمان رفتید، جایے هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال #معشوق شتافتید🕊
.
🍃آنجا جایے براے ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار هاے #نفس بدجور به پاهایمان پیچیده براے آزادیمان ڪارے ڪن.
#شفاعت لازمیم😔
.
نویسنده : #مهدیه_نادعلے
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمد_سخندان
.
📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱
.
📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت رضا
⚘﷽⚘

#مادرانه....♥️

جانانِ دلم!

تو #شب بخیر هم ڪه نگویے
این شب
آخرش صبح خواهد شد...

فقط
من
ڪمے پیرتر
از خواب برخواهم خواست

خودت حساب ڪن
چندشب
شب بخیر نگفته اے!؟


🌙شبتون به دور از دلتنگے
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚘﷽⚘

#مادرانه...❤️

میگویند خوش به حالت ازوقتی رفته حتی خم به ابرو نیاوردی...

نمیدانندبعضی دردها کمرخم میکند نه ابرو...😔

#مادر_شهیدمحمدرضادهقان:
فقط یکبار میگم محمدرضا به داد دلم برس، انگار نسیم خنکی به قلبم میوزه...
دلتنگی های مادر محترم شهید برای محمدرضا که خیلی خیلی شبیه مادر بزرگوار شون هستند...

شهید مدافع حرم «محمد رضا دهقان امیری» در وصیت‌نامه خود آورده است:«صبر را سرلوحه خود قرار دهید و روضه ابا عبدلله (ع) و خانوم زینب کبری (س) فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد خداست که دل‌ها آرام می‌گیرد.
شهید مدافع حرم «محمد رضا دهقان امیری» متولد ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در استان تهران دیده به جهان گشود.
وی با عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روز‌های ماه محرم الحرام در نبرد با تروریست‌های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🌷

📎یادشهدا_باصلوات
📎اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم


─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
#مادرانه ~•{♥️}•~

•|هرنفـ😔ـس درد بیاید
•|بـ👣ـرود حرفــے نیست
•|قاب عڪـ📸ـس قبـرت بشود↓
دارونـ😭ـدارم سخـت است

💠
#مادرانه

یادمان باشد …
در همین کوچه ی ما

🥀 مادری هست که عشقش را داد ؛

❤️ تا تو عاشق بشوی ...

خادم الشهدا نوشت ❤️