‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری

#خیلی
Канал
Логотип телеграм канала ‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری
@ShahidEngineerhosseinhaririПродвигать
100
подписчиков
45,5 тыс.
фото
3,52 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
کانال رسمی مهندس شهید حسین حریری(تحت نظارت خانواده شهید) 🔰فرازے از وصیتنامه 🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم... ولے #حجاب ناموس اسلام #حفظ بشه ... #شهیـدمدافع‌حرم‌حسیـن‌حریرے
🌸مادر شهید از #اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️

#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. #همه‌مان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. #خودش می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. #تکلیف است که به سامرا بروم. #پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. #ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. #ایستادم و نگاه‌اش کردم. #حالتی که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. #حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. #خیلی دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸

#سالروزولادت‌شهیدمهدی‌نوروزی

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌸مادر شهید از #اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️

#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. #همه‌مان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. #خودش می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. #تکلیف است که به سامرا بروم. #پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. #ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. #ایستادم و نگاه‌اش کردم. #حالتی که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. #حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. #خیلی دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸

#شهیدمدافع‌حرم‌مهدی‌نوروزی

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💕 #عاشقـانه_هـای_شهـدا

مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .

ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.

هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....

من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود

💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خـــدا چله مےگیرد 💟

#جاویدالاثر
#شهیدمدافع_حرم_مهدی_عسگری
#ولادت: #اول_مرداد_۵۸
#شهادت: #۲۷_خرداد_۹۵
#خاطره
#سالروزولادت...🎉🌸🎉🌸🎉

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌸مادر شهید از #اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️

#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. #همه‌مان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. #خودش می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. #تکلیف است که به سامرا بروم. #پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. #ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. #ایستادم و نگاه‌اش کردم. #حالتی که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. #حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. #خیلی دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸

#سالروزولادت‌شهیدمهدی‌نوروزی
🌸مادر شهید از #اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️

#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. #همه‌مان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. #خودش می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. #تکلیف است که به سامرا بروم. #پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. #ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. #ایستادم و نگاه‌اش کردم. #حالتی که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. #حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. #خیلی دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸

#سالروزشهادت‌شهیدمهدی‌نوروزی
💕 #عاشقـانه_هـای_شهـدا

مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .

ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.

هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....

من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود

💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خـــدا چله مےگیرد 💟

#جاویدالاثر
#شهیدمدافع_حرم_مهدی_عسگری
#ولادت: #اول_مرداد_۵۸
#شهادت: #۲۷_خرداد_۹۵
#خاطره
#سالروزولادت....🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉
🌸مادر شهید از #اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️

#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. #همه‌مان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. #خودش می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. #تکلیف است که به سامرا بروم. #پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. #ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. #ایستادم و نگاه‌اش کردم. #حالتی که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. #حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. #خیلی دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸

#سالروزولادت‌شهیدمهدی‌نوروزی

🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸
💕 #عاشقـانه_هـای_شهـدا

مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .

ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.

هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....

من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود

💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خـــدا چله مےگیرد 💟

#جاویدالاثر
#شهیدمدافع_حرم_مهدی_عسگری
#ولادت: #اول_مرداد_۵۸
#شهادت: #۲۷_خرداد_۹۵
#خاطره
#سالروزولادت....🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉
🌸مادر شهید از #اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭↘️↘️

#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد. #همه‌مان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀. #خودش می‌گفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمی‌گذارند به سامرا برگردم🌹. #تکلیف است که به سامرا بروم. #پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم. #ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمی‌کنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد می‌رود😔. #ایستادم و نگاه‌اش کردم. #حالتی که داشت و با آن خوشی می‌رفت مشخص بود که دارد پرواز می‌کند😭. #حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ این‌قدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید. #خیلی دلم گرفت و جوانان بنی‌هاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادت‌اش را شنیدم سجده شکر به‌جا آوردم، 🌸چون بزرگ‌ترین آرزوی‌اش این بود که شهادت قسمتش شود🌸

#سالروزولادت‌شهیدمهدی‌نوروزی

🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸
💕 #عاشقـانه_هـای_شهـدا

مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .

ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.

هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....

من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود

💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خـــدا چله مےگیرد 💟

#جاویدالاثر
#شهیدمدافع_حرم_مهدی_عسگری
#ولادت: #اول_مرداد_۵۸
#شهادت: #۲۷_خرداد_۹۵
#خاطره
#مادرشهید:
تا به حال زحمت# او را نکشیده‌ام. او اربابم، سرورم، مشاورم و #معلم قرآن بود🌱.
پسرم بلبل #امام_حسین(ع) بود و از #بسیج وارد سپاه و بعد هم #تکاور شد و برای دفاع از #حرم #حضرت زینب(س) به سوریه رفت و #شهید شد🕊 که همه این‌ها لطف خداوند است. #خیلی مهربان بود☺️، من را به #کربلا فرستاد و گفت که حق مادرم گردنم نماند☝️ #راهیان نور هم من را می‌برد و همیشه می‌گفت #مامان برایم دعا کن. من هیچ وقت نتوانستم دعا کنم #شهید شود، چون مادر هستم💔، اما می‌گفتم #پسرم هر چه #لیاقت داری و #صلاح است، خدا بدهد. به جای اینکه من سر او را روی سینه‌ام بگذارم و دست بر سرش بکشم🍂، او سر من را روی سینه‌اش# می‌گذاشت و روی سرم دست می‌کشید و می‌گفت #مادرم زحمتکش است💔

#شهید_مدافع_حرم🕊
#علی_اصغر_الیاسی🌸🍃