رمانی برای نوجوانی
یادداشت
#فاطمه_رضازاده بر رمان "شبهای بیستاره" نوشته
#مرضیه_نفریرمان «شبهای بیستاره»، داستان دختری است به نام «ستاره» که نوجوانی خود را در سالهای جنگ تحمیلی، تجربه میکند. او همزمان که نسبت به خود و انسانهای اطرافش شناخت جدیدی پیدا میکند، به جنگ نیز بهواسطه وقایعی که در محیط پیرامونش رخ میدهد ـکه از قضا به طور مستقیم در جریان آنها قرار میگیردـ احساسات عمیقتری پیدا میکند؛ بخشی از این رشد در راستای تلاش خود ستاره برای بزرگشدن است که البته شرایط و موقعیتی که او در خانواده و در میان اقوام نزدیک خود دارد نیز بیتأثیر نیست.
«ستاره» فرزند دوم خانوادهای سنتی است که برای دختران و حضور آنان در جامعه و خصوصاً ارتباط با جنس مخالف، حساسیتها و محدودیتهایی قائل میشود. این شرایط با توجه به موقعیت زمانی و مکانی (جو حاکم بر سالهای اول انقلاب در شهر قم) کمی پررنگتر از حالت عادی به نظر میرسد. این فضا و احساسی که در چنین شرایطی به نوجوان دست میدهد به خوبی در این داستان به تصویر کشیده میشود.
اگر بخواهیم از دیدگاه روانشناختی به موقعیت «ستاره» نیمنگاهی بیندازیم، ابتدا باید اشارۀ کوتاهی به این مطلب داشته باشیم که وی «فرزند دوم» خانواده است. روانشناسان معتقدند که عموماً فرزندان دوم خانواده تمایل دارند برخلاف اعتقادات عمومی و نظر خانوادۀشان عمل کنند یا به اصطلاح، ساز مخالف بزنند. از طرفی آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند. این خصوصیت یکی از ویژگیهای دورۀ نوجوانی نیز محسوب میشود. از این رو نویسنده بهخوبی توانسته از این موقعیت استفاده نموده و حرفهای دل یک نوجوان، از خانواده و جامعهاش را بسیار ملموس بیان کند.
#شهرستان_ادبادامه یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/8982کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب
@ShahrestanAdabPub