(۱)
✳️#دهمین سال خشکیدگی
#پریشان و تصمیمهای ناپایدار
محمد جواد سیاح پور
دریاچه و تالاب
پریشان در شهرستان کازرون استان فارس وارد دهمین سال خشکیدگی شده است ، طی این سالها تصمیمهای متعدد و متنوعی برای احیای این تالاب از سوی مسوولان مختلف گرفته شده اما دقیقا همان زمان که این تصمیمات به مرحله اجرا در آمدند ضریب اضمحلال و نابودی این دریاچه بیشتر شده است.
محمد جواد سیاح پور کارشناس ارشد حقوق محیط زیست و موسس انجمن میراث
پریشان روز جمعه در نوشتاری که در اختیار ایرنا قرار گرفت با بازخوانی انتقادی رویکردهای مدیریت و احیای تالاب
پریشان را مورد نقد و بررسی قرار داد .در بخشی از این نوشتار آمده است.
تقریبا سال ۸۹ بود که با خشکیدن آخرین چشمه های حیاتی، از جمله چشمه های گپ و بنگ، تالاب بین المللی
پریشان در زمره ی تالاب های خشکیده ی ایران در آمد. اگرچه در طی این دهه چند باری آبگیری های محدود و جوشش های مقطعی صورت گرفت، اما تا کنون هیچ وضعیت پایداری که امید بازگشت تالاب و زیست بوم تالابی را زنده کند مشاهده نشده است.
در این نگارش نه قصد تحلیل عوامل و مقصرین را داریم و نه قصد ارائه ی راهکار برای احیای تالاب. آنچه مقصود این یادداشت است صرفا بازخوانی انتقادی مواجهه ی نهاد های دولتی و عمومی به احیای تالاب
پریشان و حتی پیش از آن حفظ و مدیریت تالاب است.
در نگاه نظام مند
پریشان یک اقلیم مرطوب استکه ضمن ویژگی های زیست شناختی و هیدرولوژیکی، یکی از ویژگی ها و عناصر جدایی ناپذیر آن مردم و جوامع محلی ساحل نشین آن هستند که به نظر نگارنده در مواجهه با تالاب جایگاه نخست را برای مطالعه و بررسی دارا می باشند.
به دور از قضاوت و برخورد ارزشی، آنچه که هویدا است و به وفور به اثبات رسیده نقش پررنگ کشاورزی اطراف تالاب در خشکیدگی آن است. واقعیت غیر قابل انکار برای بسیاری از تالاب های ایران از جمله
پریشان این است که برداشت آب های زیر سطحی نقش اول را در فرایند خشکیدن آن ها برعهده داشته است. کشاورزی توسط مردم انجام می شود و مردم بخش جدایی ناپذیر زیست بوم تالاب هستند.
آنچه شدیدا مورد انتقاد نگارنده به عنوان یک فعال محیط زیست طی سال های اخیر بوده، این است که بیشینه ی مواجهه های دولتی و حتی غیر دولتی با پدیده تالاب و حواشی آن یک غایب اصلی داشته و آن هم مردم محلی هستند. شاهد روشن این غیبت بحث انتقال آب از سد نرگسی به تالاب
پریشان در جهت احیای آن است.
نگارنده ادعا دارد که تصمیم گیرندگان در خصوص انتقال آب از سد نرگسی به تالاب
پریشان مجموعه ای از مهندسان و متخصان حوزه های آب، محیط زیست، عمران و ... بوده اند و در جمع این متخصصان به شدت جای مردم شناسان و جامعه شناسان خالی بوده است.
در اثبات این ادعا، لازم است پرشدن تالاب
پریشان از آب پشت سد را در ذهن خود مجسم کنیم و به عنوان یک تحلیل گر چیره دست، وضعیت زیست بوم تالاب پر شده از آب پشت سد را به طور جامع اعم از وضعیت اکولوژیکی و اجتماعی تالاب بررسی کنیم.
در وضعیتی که تالاب پر از آبی باشد که از سد قرض گرفته شده و در همین حال قریب به هزار حلقه چاه اطراف تالاب صد ها هزار هکتار اراضی کشاورزی اطراف تالاب را با پمپ های بزرگ سیراب می کنند، پرسش این است که پایداری
پریشان تا چند سال و حتی چند ماه قابل تضمین است؟
برای فهم ساده تر قضیه خودمان را یک کشاورز حاشیه تالاب تصور کنیم که در وضعیت خشکیدگی تالاب با یک حلقه چاه نسبتا کم آب ( مجاز یا غیر مجاز) خود ۱۰ هکتار زمین را زیر کشت برده و سالانه منفعتی برابر با مثلا ۱۰ ملیون تومان نصیب خود می کنم. حال اگر جلوه فیروزگون تالاب پر آب پیش روی من باشد و به تبع چاهم پر آب تر و موتور پمپم قوی تر، آیا ترغیب نمی شوم که سطح زیر کشت خود را به ۲۰ هکتار و به تبع منفعت خود را به ۲۰ میلیون تومان افزایش دهم؟
اگر مقصر اصلی خشکیدگی تالاب را کشاورزی ناپایدار بدانیم، آیا با پر آب کردن
پریشان از آب پشت سد بدون تغییر در معیشت و شیوه کشاورزی اطراف آن واقعا تالاب را احیا کرده ایم؟
یا بحران را برای یکی دو دهه بعد بسیار عمیق تر و جریح تر ساخته ایم؟
irna.ir/news/83788205/@Sh_s_fars#شبکه_تشکهای_محیط_زیست_و_منابع_طبیعی_استان_فارس ادامه مطلب
👇