ز ظلم تو وطن همواره دلگیر فقط اینجا ستم پیوسته تکثیر تو شیطان را به راه خود کشاندی خدا را هم به رای خود تو تفسیر چنان دستت به خون آلوده گشته به صد تن گل نخواهی شد تو تطهیر تمام قشر ها در رنج و فقرند جوانان یا بدهکار یا به زنجیر جواب گارکر شلاق و باتوم مدیر اختلاسگر لوح تقدیر بلوچ و کرد و اهوازی ، شمالی همه از دست تو در رنج و تحقیر کجای نقشه را انگشت گذارم که خون می ریزد از اطراف تصویر
تير و كمان آرشم من تيشه فرهادها چون كاوه آهنگر از دست ستم فريادها مانند سهراب خنجری از پشت در جانم فرو همچون سياوش درگلو بغضى از اين بيدادها افسوس که اینجا ستم پیوسته همراه وطن هرروز مرگ و رنج و غم خلق خسته از رخداد ها مغز ها فرار ی گشته اند خفاشها جای عقاب کوچیده اند آزادگان کشور پر از جلاد ها دنیای ما شد دوزخ و ایران بهشت شیخ ها سالها تجارت کرده اند با نام دین شیاد ها گر چه تبر این روزها همراه پاییز است و باد در باغ ما سر خم نکردند زیر غم شمشاد ها