@Selseleyeهر لحظهای که با هم بودیم
جشنی بود چون جشن تجلی،
از ما دو تن تنها تو در همهی جهان
شاد و سبکتر بودی از بال پرندگان.
پاگرد پلهها را چرخیدی دو پله یکی
و راه گشودی بر من.
از حزن یاسهای بنفش آمدی تا قلمرو خود،
تا فراسو،
تا دور دست آینه
وقتی که شب فرو میافتاد
رحمت نثار من می شد.
دروازههای محراب گشوده میشد بهتمامی،
و در تاریکی دستهای ما میدرخشید،
آنگاه که بهآرامی ما را در خود میگرفت...
و بههنگام بیدارشدن دعا میکردم:
خوش باش و شاد زی
و می دانستم دعای نابههنگامی است
فیلم
#آینه(۱۹۷۵) چهارمین و یکی از مهمترین و بهترین آثار آندری تارکوفسکی است.
تارکوفسکی از اشعار پدرش آرسنی تارکوفسکی در فیلمهای آینه و استاکر استفاده کردهاست.
در نسخه دوبلهی شده این فیلم زندهیاد
#پرویز_بهرام این اشعار را خوانش کرده است.
⭕️⭕️