🔴مدح شبیه ذم
📍 یادداشتی که کاش نمی نوشتی
📝جولان فرهادی بابادی
@sedayepayeab1✅امروز بعد از شش روز آقای
#ناصر_کرمی در یادداشتی سراسر متناقض به موضوع بازداشت
#یوسف_فرهادی_بابادی پرداخت، تلاش کردم بفهمم آیا این حس ناخرسندی فقط در من ایجاد شده است یا بقیه کسانی که یوسف را با نوشته ها و گفته هایش همزمان می شناسد نیز چنین حسی دارند.
🔘آنچه در من نارضایتی ایجاد کرد، توصیف آقای
کرمی از" سادگی و مهربانی" همزمان یوسف است. بگذارید بگوییم "ایوب" همان نامی که در خانه صدایش می کنیم؛ ایوب، آنقدر برای من مهربان بود که در طول همه این سالها تا وقتی درس می خواندم بگوید «این پول و فقط درس بخوان و وقتی هم ممنوع التحصیل و گاها از کار اخراج بودم بگوید این از پول، فقط کتاب بخوان!» ایوب، آن زمان که در شریط وخیم اقتصادیش دوستی را می دید که نیازمند کمک مالی است، به راحتی هر چه داشت را می بخشید، اما من هیچ وقت این مهربانی اش را مانند آقای
کرمی نتوانستم ببینم.
🔘از خودم پرسیدم واقعا
ناصر کرمی چه نوع مهربانی در او دیده است که نه در کنار صمیمیت بی وصف، بلکه در کنار "سادگی" او نشسته است.
پنج سال درجریان فعالیت این کمپین، از دور و نزدیک کنار یوسف ما بودم، در تمام این چند سال فقط یکبار دیدم که یوسف همه چیز را ببندد و بگوید دیگر نمی خواهم، می دانید کی بود؟
🔴 نه آن زمان که لی لی پوتی ها از هر طرف می تاخند، نه آن زمان که امثال کیانیان می گفتند دهنت را ببند، نه ! زمانی که آقا
ناصر عزیز در یک تالار عمومی گفتگو بالحنی "ساده و مهربان" به تمسخر «یوسف ما» نشسته بود و آن را عمومی کرده بود! فقط یکبار دیدم! او از محیط زیستی ها انتظار داشت اصلاحش کنند.
🔴یوسف اتفاقا سیاست را خوب می فهمد، اساسا او در خانواده ای بزرگ شده است که "سلام "و "عصرما "و "بیان "و اینها خواندن برای او تفنن بود، شاید هم تنها تفنن، او با آگاهی ذوق می کند و به وجد می آید! جالب آنکه همین امروز ادمین کانال صدای پای آب مقاله ای را از او منتشر کرد با عنوان «توتم گرایی برای آب»، مقاله ای که در شهریور سال 1396 در شرق نوشته شده است. یادداشتی بسیار استخوان دار و محکم که وقتی آن را امروز دیدم واقعا از نگاه دقیق و اجتماعی او به موضوع محیط زیست شوک شدم.
⚫️با وجود اینکه شاید زمانی هم این مقالات را برایم خوانده بود، و مثل آقای
کرمی عزیز وقتی نظرم را درباره اش خواسته بود، همینطور چیزی پراندم.
🔴ایوب مخاطب نداشت، بارها دیدم که با تلفن همراه پیگیر است، داد می زد، می خندید، تهدید می شد و تکذیب می کرد، اما می نالید از این که مخاطب ندارد، می دانید چرا چون اساسا داشتن مخاطب در صنعت رسانه امروز یک عرصه تجاری-رانتی فاسد است وقتی لیلا مرگن خبرنگار شرق در عرصه عمومی می گوید بازداشتش به فلان نیت است، فلان مدیر سیاسی دولتی محیط زیستی تکس می دهد به یک خبرنگار حوزه آب خارج از ایران که این آقا نفوذ امنیتی در بیت رهبری دارد، در این فضای مسموم یوسف ساده و مهربان فرض می شود که سیاست را نمی داند!
آقای
کرمی من از شما می خواهم یادداشتتان را بردارید، این بار محنت زای مدح شبیه به ذم شما، راحت بگویم «چرت محض است». اگر یک تصور درباره سیاست واقعی داشته باشم، آن تصوری است که رابطه چیزها با امر کلی حیات و حکمرانی را نشان دهد. اکت و کنش، تلاش ذهنی و عینی یوسف فرهادی بابادی بسیار به سیاست واقعی نزدیک است.
اگر لحن نوشته کمی تند شد به پیچیدگی مغز خودتان ببخشید. ما آنقدر ساده و مهربان نیستیم که زهرآبه را از شهد نشناسیم.
@sedayepayeab1