#رسم_خوبان 🌹🔹 از مطرح شدن فراری بود
یه جایی بودیم، پاچه ی شلوار اصغر تو جورابش بود، برای او که فرمانده بود، صحنه جالبی نبود اشاره کردم درست کنه اما او نکرد
🙁 و گفت: بگذار فکر کنند ما چیزی حالیمون نیست اینطوری کسی رو ما حساب نمیکنه کمتر مطرح میشیم...
🤗🔸همه کارهای او برای
☝️🏼♥️ رضای خدا بود میگفت این فرماندهی گردان، ما رو باد میکنه اگر به خودمون سوزن نزنیم، دنیا به ما سوزن میزنه....
😉تو
#شلمچه، کنار کانال ماهی بودیم، یکدفعه دیدم اصغر
#پلاک خودش رو از گردن خارج کرد و انداخت داخل آب...
با تعجب گفتم: داش اصغر چیکار کردی؟
😧گفت: بذار از ما چیزی نمونه دوست ندارم وقتی خبر ما تو محل پخش میشه، همه بگن سردار فرمانده؛ دوست دارم اگر هم پیکرم پیدا شد، کسی نشناسه...
😇🔹یاد آخرین صحبت های او با مادرش افتادم، میگفت: مادر! من دوست دارم به عشق حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) فانی فیالله شوم...
🥀اصغر با یک تیربار، عراقی ها را معطل کرده بود تا نیروهای گردانش به عقب بروند، بعد هم تنها و غریب به سوی خدا رفت...
🕊جسم خاکی او بر خاک شلمچه افتاد و دیگر از اصغر خبری نشد بعدها دو برادر دیگر اصغر هم به کاروان شهدا پیوستند
🔸جانشین گردان میگفت: وقتی مقام معظم رهبری به منزل شهیدان ارسنجانی مشرف شدند، به مادر اصغر اشاره کردند و فرمودند این خانه نور است و این مادر، نورٌ علی نور...
💫#شهید_علیاصغر_ارسنجانی┈•
🌸 @saghalain_bums 🌸•┈