#پول؛
#وسیله یا
#هدف؟
@SocialSciences1زهره مسعودپور/دانشجوی دکترای جامعه شناسی
نوشتار پیش رو، شرحی مختصر بر کارکرد
پول در جوامع امروزی می باشد که از منظر جامعه شناختی بدین مقوله پرداخته شده است.
در اجتماعات بشری دیرین، انسان ها برای تداوم و حفظ بقای خود به شکار و تهیه ی خوراک می پرداختند؛ و مایحتاج ضروری خویش را به تنهایی به دست می آوردند.
اما با آغاز یکجانشینی ها و تغییر در سبک زندگی، شیوه ی برآوردن نیازهای انسان ها نیز متفاوت گشت و از طریق داد و ستد و مبادلات پایاپای، نیازهایشان مرتفع می شد.
با نو شدن و پیشرفت جامعه، خلاقیت و خردورزی در امورات روزمره نیز هویدا شد.
مشکلات عديده ی مبادلات پایاپای، بشر را به سوی اختراع جدیدی کشاند و آن هم اختراع "
پول" بود.
پول به شیء ای گفته می شود که بشر برای تبادل خدمات و کالاهای مورد نیاز خود از آن استفاده می کند.
پیدایش
پول و کارکرد آن در جوامع گذشته، به دلیل تسهیل در امر داد و ستد و مبادلات کالاها و خدمات مورد نیاز افراد جامعه بود.
هر چه به سمت نو شدن جامعه پیش رفتیم، تغییرات کارکردی اساسی در مقوله ی
پول صورت گرفت؛ به گونه ای که در جوامع نوین،
پول در پیشبرد محاسبات معقول در امور بشر اثرگذار بود.
پول و تقسیم کار رابطه ی مکملی دارند؛
پول امکان تقسیم کار فزاینده تر را در عصر جدید فراهم ساخته و با ایجاد اقتصاد بازاری مبتنی بر
پول، سبب پیشی گرفتن فرهنگ عینی از فرهنگ ذهنی شده است.
فرهنگ عینی، به پدیده های محسوس و عینی گفته می شود که قابل اندازه گیری کمی و علمی باشند و به طور کلی دستاوردهای مادی انسان فرهنگ عینی اطلاق می شود.
و فرهنگ ذهنی به مجموع افکار، اندیشه ها، عقاید، دین و علومی که قابل اندازه گیری نیستند اما وجود دارند؛ که از طریق زبان و خط انتقال می یابند و هویت یک ملت را می سازند.
پول که در گذشته وسیله ای برای داد و ستد بود؛ به وسیله و هدف توامان تبدیل شد.
در نظام مبتنی بر اقتصاد پولی، تمامی امور ذاتی و معنوی به امور قابل اندازه گیری تغییر ماهیت می دهد. در واقع تعقل گرایی و تمایزات اجتماعی را در جامعه گسترش می دهد. به طوری که
پول به "نماد ارزش ها" تغییر کاربری می دهد و همه چیز را قابل مبادله می سازد. درنتیجه
پول، مهمترین وسیله برای هموار نمودن مسیر گذار از یک جامعه ی سنتی به جامعه ی مدرن گردیده است.
رواج اقتصاد پولی میان فرهنگ ذهنی و عینی شکاف عمیق ایجاد می کند. از منظر زیمل** فرهنگ عینی در دوران مدرن به سوی استقلال و جدایی هر چه بیشتر از فرهنگ ذهنی سوق یافت که به زعم زیمل، "فاجعه ی قرن" نام گرفت.
به دلیل رشد سریع فرهنگ عینی، فرهنگ ذهنی در انقیاد فرهنگ عینی قرار می گیرد و از رشد و حرکت باز می ایستد. و بدین گونه فرهنگ عینی به تمدن و تکنیک صرف تبدیل می شود و ارزش های انسانی و معنوی خود را از دست می دهد...
★متن کامل در فایل PDF زیر
👥کانال علوم اجتماعی
👥https://telegram.me/joinchat/B8dgVjzw2lSWh3ZSpj1VhQ