بابا دنداندرد دارد...!
@Social_Science🗞روزنامه
همدلی، ۱۴ بهمن ۱۳۹۵
✍آساره کیانی
هفتادسال سن دارد؛ اگر بتوان این عدد را مبنای پیربودن دانست؛ و به بار 120 کیلویی روی کولش نگاه نکرد، میتوان او را یک «پیرمرد» خطاب کرد. عصا هم دارد با موی سفید، یک سمت صورت سرخشدهاش از سرما ورم کرده؛ وقتی دوماه پیش سکته کرده بود، اینطور شده و دندانش بدجور درد میکند.
خبرنگار را که از دور میبیند، عصایش را در برف فرومیبرد و درنگ میکند و همانطور که سرش زیر 20 لاستیک سنگین و سیاه، خمشده، نگاه میکند؛ تا تصویر یک انسان با همه حقوق ثبتشده و نشدهاش در رسانههای خارجی ضبط شود.
پیرمرد همینکه پایش را از مرز میان ایران و کردستان عراق، عبور داد، ایستاد. او هیچ نمیدانست خبرنگاری که به استقبالش آمده، چه کسی است و از طرف کدام رسانه آمده؛ او از ممنوعیت مصاحبه با برخی رسانههای خارجی بیاطلاع است وقتی در جواب سوالهای خبرنگار، با همان لهجه کردیاش توضیح میدهد که از اهالی «پیرانشهر ایران» است.
خبرنگار هم کُرد است و همزبان و شاید پیرمرد دلش گرفته است برای اینکه تمام دردهایش را به عنوان کهنسالترین کولبر جمع، روی دایرهای بریزد که پر از برف است؛ در ماه بهمن؛ بهمنی که در جای دیگر عدهای از همزبانهایش را در خود فرو میبرد؛ اگر زیر سنگینی بار، جان ندهند یا گلولهای مستقیم به سویشان شلیک نشود.
دندانش درد میکند پیرمرد، به لقمهنانی اشاره میکند که باید برای خانوادهاش ببرد؛ اگر بیست لاستیک خودروی سبک را روی کولش حمل کند، صدهزارتومان به او میدهند؛ آنطرف مرز، با کسر اجاره موتور و ماشین، حدود 60 هزار تومان دستش را میگیرد...
📰متن کامل در سایت روزنامه
#همدلیhttp://www.hamdelidaily.ir/?newsid=26421👥کانال علوم اجتماعی
👥Telegram.me/Social_Science