🔥از آشویتس تا بمباران شیمیایی سردشت:
نقد فیلم #درخت_گردو
@Social_Science✍ د. سردار فتوحی
آدورنو (جامعهشناس آلمانی) در سخنرانیاش خطاب به دانشجویان المان میگوید «هر موضوعی که برای تحقیق (پایاننامه و مقاله) انتخاب میکنید باید در نهایت به آشویتس (جنایات هیتلر بر یهودیان) ختم شود. باید آنقدر از تجربههای متفاوت این تروما گفته شود که دیگر تکرار نشود» (کتاب مقدمه ای بر جامعه شناسی). بر همین اساس در آلمان پسافاشیستی هنرمند، جامعهشناس، رماننویس، کارگردان سینما و حتی مردم بیسواد شروع به روایتهای مختلف از آشویتس کردند. زندگینامهها، فیلمها، داستانها، کتابها و مقالات مرتبط با آن را منتشر کردند، همه دانشگاهیان، خود قربانیان، خانوادهها و آشناهای قربانیان به سخن درآمدند و از تجربیات متفاوت در خصوص آشویتس گفتند.
اما زمانی بحث از جنایت مشابه و حتی دهشتناکتری مثل بمباران شیمایی سردشت میشود بحث متفاوت میشود. اینجا کسی به عمد یا غیرعمد از جنایت بمباران شیمیایی و ترومای آن سخن نمیگوید، صدها هزار نفر (از قربانیان، خانوادهها، همراهان، پزشک، پرستار، بیمارستانها و ...) و شاید اکثریت ما در این قضایا، روایات و سخنان نگفته داشتیم ولی این روایات و سخنان را به خاک سپردیم. دانشگاهیان (رشتههای مختلف هنر و علوم انسانی و ...) نیز گند زدیم و حتی این جنایات، موضوع پژوهشها و مطالعات ما قرار نگرفت. لذا شاهد بازتولید آن به شیوههای متفاوت هستیم.
آثار معدودی از روایات بمباران شیمیایی سردشت ارائه شده است. فیلم «
درخت گردو» یکی از این روایات به کارگردانی حسین مهدویان است که تجربه زیستهِ شخصی به نام
#قادر_مولان_پور به تصویر میکشد. در واقع
درخت گردو یک سخن از میلیونها سخنی گم گشته در شیمیایی سردشت بود که با این وجود، نقدهایی به این فیلم وارد میشود:
1️⃣ بازنماییهای موجود از کوردها، طی چند دهه اخیر حول محور «کوه» (جنبه سیاسی)، «کولبر» (جنبه اقتصادی) و «رقص» (جنبه فرهنگی) بوده است فیلم
درخت گردو نیز این بازنمایی کاذب را بازتولید میکند. در فیلم
درخت گردو حتی این کلیشهها (کوه، کولبر و رقص) به درستی مفصلبندی نشده است گویی برای استیضاح (فراخواندن) دیگران به تماشای سوژههای فیلم (کوردها) راهی جز به تصویر کشیدن «کوه»، «کولبر» و «رقص» نداشته است. فیلم با صحنه ای از «کوه» و «کولبر» شروع میشود که بیارتباط با فیلم است ولی کلیشههای موجود در خصوص کوردها، آنان را مجاب میکند آن را به تصویر بکشند، سپس گویی کارگردان نگران است که پکیج بازنمایی (کوه، کولبر و رقص) را ناقص بگذارد و سپس «رقص» را نیز در همان ۵ دقیقه ابتدایی فیلم به تصویر میکشد.
2️⃣ اولین صحنه از فیلم با تصویری از کوه مواجهه میشویم که مردان کورد در آن کولبری میکنند. به قول نوربرت الیاس(1995) «کوه» یک جامعه غیرمتمدن و «نهادهای مدرن» یک جامعه متمدن را به تصویر میکشد. به همین دلیل در سراسر فیلم، کوردها در نهادهای مدرن مثل مدرسه (معلم) و بیمارستان (پزشک و...) غائب هستند. در سراسر فیلم حتی نهادهای مدرنی چون مدرسه، کوردها در نقش معلم غایب هستند. گویی آمدهاند تا کوردها را متمدن سازند. به عنوان مثال اگر به دیالوگهای قادر (پیمان معادی) توجه کنید در همه آنها قربان و صدقه خانواده میگوید و یا به دیگران التماس میکند ولی بعد از سالها (در آخر فیلم) در دادگاه لاهه سر در می آورد که صحبتهای فلسفی و ادبی خواهد زد. گویی نهادهای مدرن در نهایت آنان را مدنی کرده است.
3️⃣ با وجود آنکه فیلم مربوط به روایت زندگی «قادر مولانپور» در شیمیایی سردشت است ولی کارگردان گویی تنهایی کوردها را نمیپذیرد و حتی زمانی که از تجربه یک کورد سخن گفته میشود خود وی حق سخن ندارد و کارگردان سعی میکند نقش معلم و پزشک (از اتنیکهای دیگر) را برجسته کند. ولی کوردها این تنهایی را به عنوان اصل مسلم پذیرفتهاند حتی از عناوین کتابها هم هویداست.«هیچ دوستی به جز کوهستان» بهروز بوچانی، «تنهای بازمانده» عارف قربانی و ....
4⃣ سراسر فیلم تقابلهای دوتایی مدرن/ سنتی، باسواد/بیسواد، ناجی/محتاج و ... وجود دارد که کوردها به عنوان انسان سنتی، احساسی، روستایی و کم سواد و محتاج به تصویر کشیده شدهاند و غیرکوردها در تخالف با آن قرار دارند.
@fotuhi98👥 تلگرام علوم اجتماعی، مسائلروز
👥.
👉 @SOCIAL_SCIENCE 👉🏿 @SOCIAL_SCIENCE.
🆔 Instagram:
@Social.Sciences1
👇ادامه یادداشت در پست بعدی
👇