خطاب به وجدانهای بیدار
@Social_Scienceاز نوشتن خسته شده ام، هر بار و هر دم می گویم چیزی نمی نویسم زیرا کسی به حرفم گوش نمی دهد...ولی اصلاً مگر قرار است کسی گوش بدهد؟!
#سردشت به هر جایش نگاه می کنی زخمی برداشته است. بله ایراد همین جاست! پیکری که هیچ نقطه سالمی در بدن ندارد. هر کسی آمد و زخمی و خراشی و شکافی و خنجری زد.
اگر کسی هم از سر قحط الرجالی پیدا می شد که مرهمی بر زخم بنهد نه تنها نگذاشتند بلکه همچون شغال ها و کفتارها مورد یورش وحشیانه قرار ش دادند که هرگز دگر بار چنین فکر و اندیشه ای به مخیله اش خطور نکند.
دلسوزی برای
#آتش_نشانان حادثه
#پلاسکو و احساس مسئولیت امری بسیار پسندیده و انسانی است تقاضا برای جلوگیری از تکرار آن و انعکاس در بعد ملی و بین المللی شاید سبب بیداری مسئولین شود.
اما وقتی درگوشه دیگر کشورمان، عزیزان و جوانان 17 تا 22 ساله که برای یک لقمه نان حلال و شرافتمندانه بر اثر ریزش بهمن در یک چشم بهم زدن جان می دهند و بهمنی می شوند برای من دردناکتر از هر چیز دیگرست.زمانی متاثر و متاسف تر شدم که داستان آن نوجوان 17 ساله پیش دانشگاهی و دبیرستانی را شنیدم که گویا سرپرست خانواده بوده و روزی با 20 هزار تومان در نانوایی کار می کرده است و وقتی صاحب کارش حقوق 20 هزار تومانی روزانه اش را به 15 هزار تومان کاهش می دهد، آن جوان پر از غرور و شرف و سرپرست خانواده خطاب به صاحب کارش می گوید با 15 هزار تومان نمی شود مخارج خانواده را تامین کرد...!!!
لذا مجبورم علیرغم داشتن آرزو مثل همه جوانان هم سن و سالم به
#کولبری بروم تا بلکه بتوانم قرص نانی سر سفره ای که قرار بود بوی نفت بدهد، بیاورم.
سردشت! ای شهری که به اندازه قد و بالای تاریخ بزرگ و پر ابهت هستی! تو چرا زانو نمی زنی؟ چرا از پا نمی افتی؟ چرا خم نمی شود؟ تو که پر از زخم و نیش و خراشی، چرا خاموش نمی شوی؟!
روزی آرزوی می کردم که اگر مسئولین هم زبان ما باشند و از جنس همین مردم رنج دیده و محنت کشیده باشند چه بهشت و گلستانی می شود!!
ولی امروز حداقل خود می بینم که چنین نشد. همان کسانی که از جنس همین مردم بودند دهان باز کردند و بدون کوچکترین شرم و حیایی بردند و خوردند و دزدیدند و باز هم با روش های عوام فریبانه و پوپولیستی می دزدند و می خورند.
و باز هم تو ای جوان 17 ساله! ای مرد نازنین نان آور و رنجورم! ای کسی که حق شما درس خواندن و ساختن و درست کردن آینده ات است! باید کشته شوی و باید کولبر شوی و باید قربانی شوی و البته باید رای بدهی!! کسی برای ما گریه نمی کند و انتظار هم ندارم. تاریخ به من نشان داده است اول از ما سوءاستفاده می کنند، زخمی مان می کنند، غارت مان می کنند و حتی همان کسانی که به آنها عزت و احترام داده ایم و از قبل ما و رای ما پشت میز نشسته اند ما را می فروشند و معامله می کنند.
امروز من نیز همراه و همگام و همدل با مردم بزرگوار سردشت و جوانان کولبر هستم و اگر قبول فرمایند در غم شما و خانواده های این عزیزان شریک هستم و به بازماندگان تسلیت عرض می کنم.
به مسئولین بی لیاقت و بی کفایت عرض می کنم نگران نباشید این وضعیت و حال و هوای شهر دو سه روزی بیشتر نیست . بعداً همه چی آرام می شود و با خیال راحت می توانید به .... ادامه بدهید و اصلاً و ابداً نگران نباشید.
✍ #حاصل_داسه(دکترای علوم سیاسی)
👥کانال علوم اجتماعی
👥Telegram.me/Social_Science