👆👆👆🎬 #تحلیل_انیمیشن #هنر_سقوط Fallen Art
@SOCIAL_SCIENCE✍ علی صفری
هنر سقوط به عنوان یکی از پنج
انیمیشن برتر قرن حاضر شناخته شده است.کارگردانی ریزبینانه باگینسکی به همراه موسیقی جادویی کوکوسینسکی
در فيلم Baginski نيز دقيقاً همين مساله را شاهديم. هنر براي هنر! مهم نيست ابزار اين هنر چه باشد. هدف ساختن يك ويديو كليپ رقص است ولي كسي جز خود ژنرال در اين كار "هنر" يا "زيبايي" نمي بيند. (تاكيد دوربين روي صندلي هاي خالي موجود در سالن به اين منظور است).
اين فيلم بخوبي نشان مي دهد كه چگونه جان انسانها دستمايه پيش بردن پروژه جنگ مي شود و تنها مسببان اين جنگها هستند كه از اين هنر لذت مي برند: هنر جنگ!
"در جنگ فيلها فقط علفها هستند كه له مي شوند". (ضرب المثل آفريقايي)
در اين فيلم مي بينيم كه چگونه اشخاص خاصي در مورد مرگ و زندگي آدمها تصميم مي گيرند. اشخاص فقط ابزاري براي رسيدن به هدف هستند و هدف معمولاً چيزي ست واهي و كثيف كه فقط ظاهري "زيبا" دارد.
فيلم، مثل اكثر انيميشن هاي اروپاي شرقي، بي كلام است. اصلاً نيازي نيز به كلام ندارد. تنها كلماتي كه مي شنويم اصواتي (بلاه بلا بلاه!!) هستند كه كاملاً بي معني بودن اين جريان و كشتار سربازان را نشان مي دهد. بي كلام بودن فيلم نشانگر آن است كه فيلم و پيام آن محدود به مليت يا قوم خاصي نيست و همه مي توانند تعبير خود را از اين فيلم داشته باشند.
Fallen Art يك كمدي درباره تراژدي ست. تراژدي كه از ابتداي تاريخ انسان همراه هميشگي او بوده است. "ميل به تحميل اراده و قدرت به ديگري از طريق توسل به زور" يا بعبارت ديگر "جنگ". شباهتهايي نيز مي توان بين جنگ و انيميشن يافت: هر دو محصولي به هم پيوسته هستند؛ هر دو لايه هاي فراواني دارند كه به سختي مي توان گفت كل جريان متعلق به يك نفر است؛ در هر دوي آنها وقتي قدمي برداشته مي شود، قدمهاي ديگر اجتناب ناپذيرند؛ هيچكس مسئول و پاسخگوي كار بخش ديگر نيست و همه فقط نقش خود را در اين سيستم پيچيده ايفاء مي كنند. اما انيميشن تيتراژ پاياني دارد ولي جنگ ...
"در جامعه اي كه خشونت و ديكتاتوري نهادينه شود، ديگر لزومي ندارد اشخاص ذات سركوبگري داشته باشند تا تبديل به ديكتاتور شوند." (كندي)
حال ببينيم "سيستم" مولد ژنرال A و ژنرال A هاست يا برعكس، ديكتاتورها هستند كه شرارت خود را به سيستم انتقال مي دهند. شايد هم هر دوي اينها لازم و ملزوم همند. در اين فيلم دستگاهي كه عكسها را پشت سر هم نشان مي دهد و انيميشن مي سازد، دستگاهي ست بسيار پيچيده. در حاليكه براي براي چنين كاري فقط نياز به يك پروژكتور و يك دستگاه ساده است. اينجا دستگاه نشانگريك "سيستم" است.
به ياد شخصيت "كلنل كورتز" (با نقش آفريني زيباي مارلون براندو) در فيلم "اينك آخرالزمان" مي افتم. اين فيلم از روي رمان "از قلب تاريكي" نوشته "جوزف كنراد" اقتباس شده است. در اين رمان از ابتدا تا انتها درباره فردي مرموز و خوفناك مي خوانيم و در نهايت وقتي با اين شخصيت رو در رو مي شويم در مي يابيم كه وي كاملاً "محصول" اتفاقات و محيط پيرامونش است. بعبارت ديگر محصول سيستم. شايد هر كس ديگر جاي او بود، به اين وضع يا بدتر از آن دچار مي شد.
در Fallen Art نيز مي بينيم كه ژنرال بعد از رقصش قطره اشكي مي ريزد. اشك نماد محتويات درون است كه به بيرون سرازير مي شود و ما را به اين فكر مي اندازد كه ژنرال دروني پاك داشته و داراي عواطف و احساسات انساني ست. عكس هايي هم كه از او روي ميز مي بينيم وي را انساني هنرمند و معقول نشان مي دهد. اما "چيزي" كه ما در حال حاضر مي بينيم بسيار متفاوت از آن "انسان" است. او كسي ست كه به وضوح رنج مي برد و حال خوشي ندارد (سرفه هاي پي در پي او). رنجي عظيم او را تبديل به موجودي كرده كه حتي از اشك خود نيز نفرت دارد و آن را سريع پاك مي كند و دستور عكس بعدي را مي دهد.
و اين انيميشن مرگبار ادامه دارد ...
👥کانال علوم اجتماعی، مسائل روز
👥https://telegram.me/joinchat/B8dgVjzw2lSWh3ZSpj1VhQ