#ترانه«بدون ترس»
چهرهات از سنگ تراشیده شده است،
خونت از زمین سخت
تو از دریا میآیی.
همه چیز را چون دریا
برمیگیری و مینگری و
به دور میافکنی.
سکوت در دل توست،
واژهها را میبلعی.
تو تاریکی هستی.
سحر برای تو سکوت است.
تو همچون صدای زمینی
ـ دَرنگ سطل در چاه،
آواز آتش،
تلپِّ افتادن سیبی؛
واژههای جویده جویده و بیامیدِ
دمِ در،
گریهی کودک ـ
چیزهایی که هرگز عوض نمیشود.
تو هرگز عوض نمیشوی.
تو تاریکی هستی.
مهمانخانهی متروکی هستی
با کف لخت اتاقهایش،
که یکبار پسرک به درونش آمد
و کفشی به پا نداشت،
و همیشه به یاد میآورد.
مانند حیاطی باستانی
که سحر از آنجا آغاز شد.
چزاره پاوزه|ترجمه:محمد مختاری
برای زنان افغانستان
#نان_کار_آزادی_#امنیت_عدالت_برابری@zan_j