شهیدمدافع حرم علی عابدینی

#روایت_شالی_ها
Канал
Логотип телеграм канала شهیدمدافع حرم علی عابدینی
@SHAHID_aliabediniПродвигать
95
подписчиков
1,68 тыс.
фото
255
видео
256
ссылок
🌹کانال مدافع حرم #شهید_علی_عابدینی🌹 شهادت۹۵/۰۲/۱۷ سوریه _خان طومان مازندران_فریدونکنار 🌷ارتباط با ما : @Zainb6419 کانال سروش:http://sapp.ir/shahid_aliabedini کانال ایتا : https://eitaa.com/shahid_aliabedi
بسم الله
#روایت_شالی_ها

(به مناسبت چهلمین روز شهادت 13شهید مدافع حرم مازندرانی در خانطومان)


وقتی باد "شالی ها" را نوازش میدهد مانند دستان پدری است که بر سر دخترکش کشیده میشود و انگشتانش لابه لای موهایش میچرخد...
@SHAHID_ALIABEDINI
نسیم در صحرا بوی برنج را به مشام میرساند و نسیم دستان بابا بوی محبت را به فرزندش هدیه میدهد...
قصه های" شالی ها" بسیار شنیدنی است... قصه بازوان مادری که آنها را " نشا" میکند و یا دستان خسته پدری که آنرا "درو" میکند.
بِرِنج یا بِرَنج ، از اسمش پیداست سختی و مکافات دارد..
"شالی ها" طول میکشد تا برنج شوند...
و همه آنها فدا میشود برای فرزندی که باید بزرگ شود و برای خود "آقا " شود ...
و "شالی ها" شاهدی بر این مدعا هستند...
این "شالی ها " هستند که لمس میشوند به دستان پر محبتی ، به دستان سخت و چروکیده که بر سر شاخه های نرم و شکننده اش کشیده میشود ..
اما کوله باری از عشق را به با خود میکشد ....
"شالی ها " طراوت خود را مدیون آبی که در دشت روان است نیستند ، بلکه مدیون "پدر" هستند... اوست که با توکل بر خالق زیبایی ها به آنان رسیدگی میکند... لنگه های شلوار پارچه ای اش را بالا میزند و پا میگذارد در دشتی که بادها دست نوازششان را روی "شالی ها " کشیده اند..
همان پدرانی که بوی محبت را برای فرزندانشان به ارمغان می آورند...و این زیبایی ها برای پسری است که قرار است "آقا"
شود..
@SHAHID_ALIABEDINI
پسرک هم گاهی شاهد این زیبایی ها می شود...وقتی کمی بزرگ تر می شود او هم با "شالی ها " اُخت میگیرد و گوش می سپارد به نجوای آنان ...
کم کم صدایی به گوش میرسد، آفتاب به اوج خود رسیده است ... پدر نگاهی به سقف آسمان می اندازد! و این پسر است که نگاهش به حرکات باباست...
از سکنات بابا میفهمد که وقت صلاه است..
پدر کنار برکه ی آب ، وضو میسازد ... و باز این پسر است که پشت سر باباست ... او هم انگار قصد عبادت دارد... در کنار بابا مینشیند و دستانش را غوطه ور در آب میکند و وضو میگیرد...
الله اکبر ، الله اکبر
این صدای اذان پسر است که در دشت "شالی ها" میپیچد و همگان را دعوت به نماز میکند... و "شالی ها" هم باز شاهد این ماجرا هستند
روحیات پدر خوب به فرزند انتقال داده شده است... روزی " باران گلوله" شاهد نماز پدر بود و روزی هم دشت "شالی ها"
روایت "باران گلوله " ها همجا گفته شده؛ روایت قهرمانیِ مردانی که همچون "پدر" پرچمی را بر فراز قله اسلام به نام خود بر افراشتند.. روایت 8 سال عاشقی ، 8 سال زیبایی ... 8سال دفاعی مقدس..
@SHAHID_ALIABEDINI
حال نسلی دیگر روی کار آمده که به نسل 3 معروف است...
"باران گلوله" را ندیده ، لمس نکرده و دمخورش نیست.. اما نمیدانم ،انگار در وجودش هست.. انگار ندیده لمسش کرده..
بووووووم
این صدای غرش موشکی است که نقطه ای از این کره خاکی را تهدید میکند... جایی که بوی اسارت میدهد، بوی تاول، و موهایی که دست نوازش پدر را روی سرش حس نکرده.. شام
حرمی در خطر است .. پسر که دیگر دارد "آقا " می شود، نوبت اوست...
از کنار "شالی ها" میرود ... حرمی در خطر است... گروهی گرگ صفت میخواهند آنرا محاصره کنند... آن هم حرم آل الله ...
جایی که اهل بیت (علیهم السلام) به آن نظر دارند... شام
کوله بارش را محکم می بندد و سفرش را از کنار "شالی ها" به سمت "باران گلوله" آغاز میکند.. و این قصه نیمه کاره می ماند...
گاهی اوقات اعداد خوب روایت میکنند: هشت، سیزده، چهل و...
امروز هشتم رمضان المبارک است، و سیزده آلاله در خطه ای به نام "خان طومان" چهل روز است که "آقا" شدند...
مردانیکه از کنار "شالی ها " گذتند..
و هشت روز است که خانواده ای بدون حضور "آقا"یی سحر را به افطار می رسانند...
و چهل روز است که حضور گرم "آقا " در خانه حس نمی شود...
"علی آقا عابدینی" او شهیدی از خطه مبارک فریدونکنار است...
او هم پسر "شالی ها " است... اما حالا به محصول نشسته... دیگر برنجی قد کشیده از خوشه ای سیزده تایی است...
و چهل روز است که به بار نشسته...
و چهل روز است که پسری ،پدری ندارد که نگاهش کند و دستان پرمحبتش را بر سر خود حس نماید...
اورا کنار" شالی ها" ببرد... همبازی کودکی هایش شود و تکیه گاهش باشد...
امیر محمد (فرزند شهید) چگونه به "شالی ها" بنگرد...
همسری 40 روز است که سایبانش را ازدست داده است... شوهری که کربلایی شده ، و پیکرش برنگشته است تا مرحمی بر زخم هایش باشد و کنار قبرش بنشیند و با او درد و دل کند...
و 40 روز نه ! به ازای هر روزش یک عمر بر ای مادری چشم انتظار گذشته است... مادری که فرزندش خانطومانی گشته ... مادری که "شالی"اش را به شام فرستاده ؛ اما خبری از او ندارد... او درد انتظار را تا به کی باید تحمل نماید؟
@SHAHID_ALIABEDINI
پسری در غربت و مادری که همه چیزش را فدای حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) کرده است...
علی آقا عابدینی!
روی صحبتم با توست... تو که آقا
#روایت_شالی_ها

به مناسبت چهلمین روز شهادت 13شهید مدافع حرم مازندرانی در خانطومان

در کانال #شهید_علی_عابدینی
👇👇👇
@shahid_aliabedini