سالها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم
تا به فتویّ خِرَد حرص به زندان کردم
من به سرمنزلِ عَنْقا نه به خود بُردم راه
قطعِ این مرحله با مرغِ سلیمان کردم
سایهای بر دلِ ریشم فِکَن ای گنجِ روان
که من این خانه به سودایِ تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لبِ ساقی و کنون
میگَزَم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خِلافآمدِ عادت بطلب کام! که من
کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دستِ من و توست
آن چه سلطانِ ازل گفت بکن، آن کردم
دارم از لطفِ ازل جنَّتِ فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانهسَرَم صحبتِ یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبهٔ احزان کردم
صبحخیزی و سلامت طلبی چون
حافظهر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم
گر به دیوانِ
غزل صدرنشینم چه عجب؟
سالها بندگیِ صاحبِ دیوان کردم
خوانش
#فریدون_فرح_اندوز با لمس این
👇 هشتگ در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 319
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت
غزليات
حافظ هر شب ساعت 20 الی 22 درج خواهد شد
🙏🌺@Roshanfkrane