💠امپراطور عشق داستان عاشقی دو انسان از دو فرهنگ متفاوت است که حیا و نجابتشان بذر عشق در دلهاشان می کارد.
درونمایهی این داستان، یک درونمایهی عاشقانهی تاریخی مذهبی است.
🔰داستان اشاره به حوادث سال عام الفیل دارد و شاهزادهای که از سپاه ابرهه به اسارت و بردگی گرفته میشود.
خواننده آنقدر در فراز و فرودهای داستان غرق میشود، که پاراگراف آخر
کتاب، ضربهی نهایی خود را بر او وارد میکند و فاش میکند تمام آنچه تا به حال او را وادار به تحسین میکرده است، خیال نه، که واقعیتی تاریخی است.
✒بهزاد بهزادپور در امپراطور عشق، برای ساخت فیلمی که در ذهن خوانندهاش سطر به سطر جان میگیرد، به دیالوگهای تصویری و زیبایش بسنده نکرده، و در موقع مناسب، توصیفات دقیق و مختصرش از فضای داستان را ارائه میدهد و مشترکات تصویری فیلم ذهنی خود و خواننده را بیشتر میکند.
👇👇در بخشی از امپراطور عشق میخوانیم:
کاروان راه را کج نموده و از سمتی دیگر میرود. زنی که از بالای شتری واژگون شده، بیحال بر اسبسوار میشود. چهره زیبای زن، خاکآلود و دردمند است. در داخل هودج زرد رنگ، دوشیزه ماهرو بیصدا میگرید. پارچه تور هنوز چهره جادویی او را مبهم نشان میدهد. ناگاه صدای سم اسبهایی که تاخت میکنند به گوش میرسد. چشمهای دوشیزه برق وحشت میزند. بردگان و کاروانیان با نزدیکشدن صدای سم اسبها گامهایشان از حرکت باز میماند. در چهرهشان وحشت و ترس هویدا میشود. زنان ساکن در هودجها که با چشمهای مضطرب به صدای سم اسبها گوش سپردهاند، از ترس لبهایشان میلرزد. دوشیزه ماهرو از پارگی چادر هودج بیرون را مینگرد. صدای سم اسبها رفتهرفته به اوج خود میرسد.
#کافه_کتاب_بیداری#امپراطور_عشق📘#بهزاد_بهزاد_پور✏🔆 @resanebidari