#همرزم_شهید: در حال رفتن به #حرم_حضرت_زینب (س) بودیم که #حسین شروع کرد از شهادت گفتن. می گفت: اگه می خواهید شهید بشوید باید #خالص باشید، به #مادیات#دنیوی#دل نبندید که میان سینه تان را بو می کنند اگه بوی شهادت می داد به بالا می برند.
از #ماشین پیاده شدیم اشک در چشمانش #حلقه زده بود. مسافت کمی را طی کردیم که رسیدیم به درب ورودی #حرم. از #بازرسی که رد شدیم تا چشمش به #گنبد افتاد شروع کرد زار زار #گریه کردن. بعد اینکه #زیارت کردیم و خواستیم برگردیم پاهایش شل شده بود. نمی توانست راه بره. می گفت: چجوری از این جا دل بکنم. آخرش هم #برات_شهادت را همان شب گرفت.