رفیق شهیدم

#راهیان_نور
Канал
Логотип телеграм канала رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313Продвигать
573
подписчика
12,7 тыс.
фото
11,3 тыс.
видео
1,69 тыс.
ссылок
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمیشود🥀 رَفیقِ‌شهیدم‌یه‌دورهمیه‌خودمونیه خوش‌اومدی‌رفیق🤝🫀🥀 تاسیس²¹/⁰²/¹³⁹⁸ کپی‌آزاد‌✌صلوات‌هدیه‌کردی‌چه‌بهتر📿✌️ کانال‌ایتامون‌ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 خادمین 👇 @Someone_is_alive @Mortezarezaey57
خاطره ارسالی یکی از دانشجویان #دانشگاه_فردوسی

درحال بازگشت از سفر #راهیان_نور بودیم.
توی رستوران قطار با چند تا از بچه‌ها داشتیم صحبت می‌کردیم.
رئیس قطار میز روبروی ما نشسته بود. بدون مقدمه سوال کرد از راهیان میاین؟ گفتیم: بله.
یک نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: حیف شما نیست که وقت خودتون رو برای یک مشت خاک حروم می‌کنید؟
بحث بالا گرفت. کل حرفش این بود: "از غربی‌ها یاد بگیرید مرده‌پرست نیستند و پیشرفت کردن".

صبح جریان رو به حاج آقای #راجی که همراهمون بود گفتیم. حاج آقا گفتن محل ندین.

نزدیک مشهد دقیقا پشت سر حاج آقا داشتم از رستوران قطار رد می‌شدم که حاج آقا چشم‌شون به رئیس قطار افتاد و گفتن:
شنیدم گفتین غربی‌ها مرده‌پرست نیستن درسته؟ پس این‌همه مجسمه از بزرگانشون که توی میادینه چیه؟
بنده خدا که هول شده بود گفت: اونها بزرگان بودن و حاج آقا گفت: اینا هم بزرگان ما هستند... و راهشون رو کشیدن و رفتن.
هنوز چند قدمی نرفته بودن که برگشتن و گفتن در انگلیس جای نشستن خواننده‌هاشون رو به صورت مجسمه در آوردن یعنی رد نشیمن‌گاهشون رو.

هم ما مونده بودیم که حاج آقا چی میگن و هم بنده خدا.
حاج آقا داشتن می‌رفتن که رئیس قطار به ما گفت: شما این حرف‌ها رو باور می‌کنید؟!!!
__
عصر رسیدم خونه، یک راست رفتم سراغ کامپیوتر، هرچی گشتم نبود، به حاج آقا پیام دادم و اسم گروهشون رو گرفتم.
گروه انگلیسی راک " بیتلز " در شهر پلیموث انگلستان! که به یک جاذبه توریستی تبدیل شده.

💠  اندیشکده راهبردی #سعداء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام بر آن‌هایی که
رفتند تا بمانند و
نماندند تا بمیرند و
تا ابد به آنانکه پلاکشان را
از گردن خویش درآوردندتا
مانند مادرشان گمنام و
بی مزار بمانند مدیونیم ...

#حاج_مهدی_رسولی
#شهدا
#راهیان_نور
بهترین مکان در ایام فاطمیه
افسران
🎧 صوت:

💠 راهیانِ نور...

🔴 حجت الاسلام پناهیان
🔴 حاج حسین یکتا

🔶 #شهادت #راهیان_نور #شهید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #نماهنگ

🔺با نوای حاج میثم مطیعی

خاک خونین #شلمچه کربلای #شهدا شد ...

💥 #راهیان_نور

┄┅══••✼🍃🌺🍃✼••══┅┄
@Refighe_Shahidam313
#رمان_واقعے
#بہ‌سوے‌او

🌹#قسمت_سی_ونهم

😔منم دوست دارم خادمتون بشم،
دوست دارم تو #طلائیه و #شلمچه و #فکه #خادم زائرینتون بشم.

داشتم حرف میزدم که 📱ـگوشیم 📲ـزنگ خورد

-الو سلام لیلا جان
+سلام حنانه کجایی؟
-مزارشهدا چطور مگه؟

+ای بابا دختر حواست کجاست؟
تاریخ ثبت نام حوزه علمیه شروع شده دیگه، ثبت نام کردی ؟

-وای خاک عالم بخدا یادم رفته بود
+خوب الان از مزار میری سرراهت حتما ثبت نام کن
-باشه ممنون از یادآوریت عزیزم

+قربانت حلال کن ما داریم میریم خادمی

آهم بلند شد بازم خادمی با صدای بغض آلود گفتم : التماس دعا
😔🤲😔
🔸تا اذان مغرب مزار بودم بعدش رفتم خونه.
سرراهم برای حوزه علمیه خواهران ثبت نام کردم. مشغول خوندن درسها برای شرکت در حوزه علمیه بودم

🔰بهمن ماه به سرعت میگذشت و #اسفند ک اوج سفرای #راهیان_نور در راه بود
من با دلی که هوای #خادمی داشت ثبت نام کردم برای سفر عشق...

☺️مسئول ثبت نام مینا بود و مسئول ماشین همسرش بود.
تاریخ سفرمون ۲۹اسفند بود، مینا میگفت لحظه تحویل سال فکه هستیم...

❤️ فکه مدینه است بخدا، محل #عروج #سید_اهل_قلم

👌از فکه میتوان الهی شد با اسم #سید_مرتضی_آوینی

💔با دل شکسته راهی سفر کربلای ایران شدم.

ادامه دارد...
#رمان #رمان_واقعی #به_سوی_او

@Refighe_Shahidam313
#رمان_واقعے
#بہ‌سوے‌او

🌹#قسمت_بیست_وچهار

وسطای #مسابقه امتیازها طوری بود که من برنده مسابقه بودم اومدم با پا بکوبم به کتف حریف که اون با نامردی با مشت کوبید به چشمم فقط فهمیدم چشمم جایی را نمیبینه...

😔وقتی به هوش اومدم دیدم یه سرم به دستمه و چشمم بسته شده.
زینب پیشم بود دکتر وارد اتاق شد.

⚠️دکتر: چه کردی با خودت خانم معروفی مگه نگفتم ضربه مساوی نابینایی
-دکتر بهش گفتم به چشمم ضربه نزن اما نامردی کرد

+دختر خوب گرد و خاک برات سمه
-اما من باید برم #جنوب

+تو چقدر لجبازی دختر برو بیا کور شدی دست من نیستا

🍃اسممو نوشتم ۱۵ روز دیگه میریم #راهیان_نور کور بشم به درک من باید برم جنوب...

#دامه_دارد...

تمام اسامی مستعارهست بجز #حنانه و #شهیدهمت وتمام روایات #واقعی می باشد
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_حسین #یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #رمان_واقعی #رمان #به_سوی_او

@Refighe_Shahidam313
#رمان_واقعے
#بہ‌سوے‌او

🌹#قسمت_سیزدهم

🍃رفتم بیرون
فقط گوشی خونه خریدم.
تا زدمش به برق صداش بلند شد، گوشی برداشتم :

-الو بفرمایید
صدا: الو سلام #حنانه جان

😊برای اولین بار از شنیدن اسم #حنانه ناراحت نشدم

-ببخشید شما
+نشناختی؟
-نه متاسفانه

+زینب محمدی ام #راهیان_نور #معراج_الشهدا یادت اومد؟

😢صدام بغض آلود شد گفتم: بله بفرمایید

+حنانه جان برات پیام دادم از داییم
-دایی شما؟ برای من ؟!!!
+آره عزیزم داییم از #شهدای_شلمچه است.
رفتم خونتون مستخدمتون گفت چندماه رفتی خونه مجردیت؛ حالا آدرس خونتو میدی من بیام دیدنت؟

👌-آره آره حتما یادداشت کن.
خیابون فرشته کوچه یاس ۵ ساختمان نسترن طبقه ۷ واحد ۲۱

😁+أأأ خیابون فرشته خخخخخ، من الان راه میفتم که دم دمای غروب برسم اونجا. فعلا یاعلی

- باشه، خداحافظ

🍃بی تابیم توی اون ۵-۶ساعت بیشتر شد، خدایا خودت کمکم کن.

🔻تا اومدن زینب سعی کردم پاشم یه مقداری آبرو داری کنم.
شیشه های خالی مشروب قایم کردم، خونه رو جمع و جور کردم.
یدفعه به خودم اومدم صدای زنگ در بلند شد و...

ادامه دارد...
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

@Refighe_Shahidam313
ماجرای شب هفت رسول

 مادر و دختر #ارمنی که #چادری شدند تا #ازدواج دو امیرکبیری با توسل به شهید


شب هفت شهید خلیلی خانواده ارمنی وارد مجلس می‌شوند و از اطرافیان سراغ مادر شهید را می‌گیرند.
وقتی همسرم را می‌بینند به او می‌گویند: ما با پسر شما از طریق عکس و پوسترهای سطح شهر آشنا شدیم. نمی‌دانیم با ما چه کار کرد که با اینکه اعتقادی به چادر نداشتیم، اما چادر سر کرده ایم.
گفته بودند من و دخترم با شهید شما پیمان بستیم. 
چند وقت پیش ۱۳ اتوبوس برای #راهیان_نور به بروجرد دعوت کردم.
قرار بود من هم برایشان روایتگری کنم.
وقتی به تهران برگشتم دیدم یکی از خانم‌های جمع آن سفر به من پیام داد که شهید خیلی مَرد مَردِ مَرد.
مادرش به من زنگ زد و تعریف کرد دخترش در راهیان نور از پسر شهید شما کمک خواسته. ما چندین سال است از این دادگاه به آن دادگاه می‌رویم حالا نتن‌ها مشکلش برطرف شده، بلکه متحول نیز گشته است. تا قبل از این اگر نماز می‌خواندیم ما را مسخره می‌کرد، اما حالا او ما را برای #نماز_صبح بیدار می‌کند.
@Refighe_Shahidam313
‍ این روزها #دل ها بی قرار است برای #راهیان_نور....
برای قطعه ای از بهشت به نام #شلمچه .‌‌
با کوله بار سنگین غفلت بروی.سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی ....‌
پیمان های #شکسته را وصله ی #شرمندگی بزنی و #شهدا باز هم ضامن شوند.

دل را به #پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، #روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از #عشق بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها ، قصه ی ندامت را ببارند..

امروز هم قصه عشق بازی #خادم_الشهدایی است که از معبر سخت #شهادت عبور کرد...

#حجت_الله_رحیمی اتاقِ پر از عکس شهدایش ، مقدمه راهش شد...

به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه .خادم، #مداح و عاشق شد.شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت.

آنقدر #یا_زهرا گفت تا در لباس خادم الشهداییش به رسم #حضرت_مادر ، با #پهلوی_شکسته و صورت کبود شهید شد...

#شهید_همت ِنسل ِجدید ، راهش را پیدا کرد و رفت ...
ما مانده ایم و دلهای ملتهب از #گناه ...#پاهای خسته از رفتن های اشتباه ...

و گاهی صداهایی شبیه به اینکه پشیمان شده اند از #انقلاب به گوش می رسد‌.. گویی #خون_های شهدا را نمی بینند...
کاش #وصیت_نامه هایشان را بخوانند.‌شاید بیدار شوند‌‌ و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند.از #ماسک_های احتکار شده تا بی خبری از اتفاق های #مملکتی که مسئولش هستند....

نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر

🌺به مناسبت تولد #شهید #حجت_الله_رحیمی

📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ باغملک
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ خرمشهر.
🗺محل دفن‌: باغملک.
#زندگینامه #زندگی_نامه
سید میلاد فردی بسیار #شوخ_طبع و مردم دار بود معروف به #سید_خندان بود

از سال ۱۳۸۰ هر هفته یک هفته قبل از شروع سال جدید تا یک ماه ابتدا سال جدید در #راهیان_نور #خادم_زائران راهیان نور بود.
بعد از پایان تحصیلات دوره متوسطه و شرکت در آزمون ورودی #دانشگاه ها در سال ۱۳۸۴ وارد #دانشگاه_ملایر و بعد از یکسال تحصیل در #رشته_عمران به #دانشگاه_همدان منتقل شد و به #ادامه_تحصیل پرداخت و در همان ابتدای تحصیل در #بسیج_دانشجویی دانشگاه شروع به فعالیت کرد .

💠🥀🌷🥀💠
@Refighe_Shahidam313
💠🥀🌷🥀💠