رفیق شهیدم

#دبی
Канал
Логотип телеграм канала رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313Продвигать
573
подписчика
12,7 тыс.
фото
11,3 тыс.
видео
1,69 тыс.
ссылок
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمیشود🥀 رَفیقِ‌شهیدم‌یه‌دورهمیه‌خودمونیه خوش‌اومدی‌رفیق🤝🫀🥀 تاسیس²¹/⁰²/¹³⁹⁸ کپی‌آزاد‌✌صلوات‌هدیه‌کردی‌چه‌بهتر📿✌️ کانال‌ایتامون‌ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 خادمین 👇 @Someone_is_alive @Mortezarezaey57
#رمان_واقعے
#بہ‌سوے‌او

🌹#قسمت_بیستم

👤زینب : حنانه میای بریم مشهد؟

-آره عزیزم؛ زینب...
+جانم

-میگم میشه #قم هم بریم؟
+إه من فکر میکردم تو زیاد ائمه را نمیشناسی
‌-دقیقا درست فکر کردی

⚠️+خوب پس تو چطور میدونی قم زیارتگاه خاصی داره؟
-دیشب خوابشو دیدم
+ای جانم عزیزم
-کی میریم؟

+پس فردا ۶ صبح
-زینب میای خونه من قبل سفرمون از امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) بگی
+آره حتما عزیزم

🌹زینب که اومد براش شربت بردم اونم شروع کرد به توضیح دادن

+حنانه جون #امام_رضا (ع) را تحت فشار قرار دادن و ایشونم برای حفظ جان #خاندان و بالاخص #اسلام از #مدینه #تبعید میشن #مشهد ایران و تو غربت با سم مسموم میشن.
😔😔
از اونجا که تو این خاندان محبت خواهر و برادری ریشه دارد حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر به ایران میان که بیمار میشن و در قم دفن میشن.

😔حنانه خفقان عصر امام موسی کاظم (ع) خیلی شدید بوده به طوری که کمتر فرزندان دختر امام ازدواج کرده بودن.

روز #ولادت_فاطمه_معصومه (س) روز دختره. حنانه...

-جانم
+میگم بیا عضو #پایگاه_بسیج بشو
-یعنی امثال منم میتونن عضو بشن
+وا تو چته مگه، همه میتونن عضو بشن.

💠فردای اونروز زینب منو برد پایگاه عضو کرد.
بعد اون سفر #شلمچه و تغییر عقایدم خیلی تنها شده بودم؛
خانوادم، دوستام تنهام گذاشتن.
الان واقعا به دوستای امثال زینب احتیاج داشتم.

🌙شب چمدانم بستم البته خیلی ذوق داشتم آخه من همش یا #ترکیه و #دبی بودم یا تو ایران #کیش و #شمال.

#ادامه_دارد...

💠تمام اسامی بجز #حنانه و #شهیدهمت مستعار میباشد و تمام روایت #واقعی هست.
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋

@Refighe_Shahidam313
#رمان_واقعے
#بہ‌سوے‌او

🌹#قسمت_دوازدهم

تو #دبی مثلا برای اینکه خودم از این کلافگی راحت بشم خودمو بازم با گناه سرگرم کردم.

🍃یه سه ماهی دبی بودم اما اصلا دیگه هیچ لذتی نمیبردم. 😔😔
برگشتم #ایران رفتم خونه مجردیم، بازم گناه.

😔جدیدا وقتی #گناه میکردم بعدش یه چیزی مثل یه #فیلم تار از ذهنم رد میشد و #عذاب_وجدان داشتم.
😱😱😱

یه ماهی گذشت مثلا رفتم بیرون خرید کنم یه بنری توجهمو به خودش جلب کرد، متنش این بود :

🕊بازگشت دو پرستوی #گمنام از منطقه #شلمچه به تهران.
فردا #دانشگاه_علوم_پزشکی ساعت ۱۵

برگشتم خونه همه رو از خونم بیرون کردم.

📡 #ماهواره و #دیش_ماهواره رو پرت کردم تو حیاط.
📱ـتلفن همراه، #لب_تاپ تلفن خونه همه رو خرد کردم.

😭ـگریه میکردم
سه هفته از گذشت زمان در روز یک وعده غذا میخوردم، شبیه مرده قبرستان شده بودم تا اینکه...

#ادامه_دارد...

تمام اسامی جز #شهیدابراهیم_همت مستعار هست وکل روایات #واقعی هست #رمان
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

@Refighe_Shahidam313
#رمان_واقعے
#بہ‌سوے‌او

🌹#قسمت_یازدهم

بقیه جاها و مناطق که رفتیم ما ۱۵ نفر ساکت بودیم.
فقط اسم #فتح_المبین تو ذهنم مونده.

🍃تو راه برگشت میان #لرستان و #همدان یه جا برای ناهار نگه داشتن؛
رفتم یه قواره #چادر_مشکی خریدم.
هر چقدر به #تهران نزدیک میشیدیم حس کلافگی من هم بیشتر میشد.
😞😞😞
😔وای خدایا یه هفته است میام مدرسه،
دارم #جنون پیدا میکنم نمیدونم چه مرگمه.
🥺🥺🥺
👌منتظرم این #دیپلم کوفتی بگیرم بعد برم #دبی خدا کنه از دست این حس مزخرف خلاصی پیدا کنم...

آخیش بالاخره تموم شد. فردا میرم دبی.

👜✈️راهی دبی شدم تا از این حس بیخود و بیقراری که داشت منو تا مرز جنون میبرد راحت بشم.

#ادامه_دارد...

تمام اسامی بجز #شهید #ابراهیم_همت مستعار هست و کل داستان #واقعی
#رمان #یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

@Refighe_Shahidam313