رفیق شهیدم

#تمام
Канал
Логотип телеграм канала رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313Продвигать
573
подписчика
12,7 тыс.
фото
11,3 тыс.
видео
1,69 тыс.
ссылок
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمیشود🥀 رَفیقِ‌شهیدم‌یه‌دورهمیه‌خودمونیه خوش‌اومدی‌رفیق🤝🫀🥀 تاسیس²¹/⁰²/¹³⁹⁸ کپی‌آزاد‌✌صلوات‌هدیه‌کردی‌چه‌بهتر📿✌️ کانال‌ایتامون‌ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 خادمین 👇 @Someone_is_alive @Mortezarezaey57
گاهی وقت هایکی میاد توی زندگیت
        و میشه #تموم_زندگیت
مثل #تو که آمدی
       و شدی #تمام_زندگی_ما

دوست آسمانی من❤️🕊
شهید ابراهیم هادی
خنده کن رنگ بگیرد در و دیوار دلم
خنده کن از لبت این حوضچه کاشی بشود

#تمام_هستی_ام_خندیدن_تو

#سلام_آقاجان
#صبح_بخیر
🌺🌺
💔دلـــ💞ـــنوشـــــتـــه💔

🔴 #شهید_نشوی_میمیری!

💢 می‌دانی حکایت من چیست⁉️
حکایت من آن #گمشده‌ای است که می‌دود در بیابان دنیـــا
می‌گردد دنبال نشانی از #شهادت ....

°•⇜میدانی #دردم را؟
°•⇜میفهمی اشکم را؟
°•⇜میبینی قلبمـ💔 را؟
°•⇜من اینم😭

💢 میدانی که #شهید_نشوی
آخرش میمیری ... تمـــــام ️
یک کاغذ، پایان من و توست
که رویش با خط تایپی می‌نویسند
#فوت_شد!

💢 میدانی؟
✧سخت است
✧درد است
✧بغض است

💢 آخر این قصه این طور تمام شود
بگویند: ُــــرد. ️
خیلی سنگین است، مُرد...مُرد؟ مرد و #تمام_شد؟

💢 یعنی آخر نشد، #شهادت قسمتش
👈 یعنی دیدار.. ✓ابراهیم هادی و ✓حاج همت و ✓حاج مهدی ...و ✓محمدرضا دهقان و ✓ محسن حججی را به #گور ببرد
اصلا انصاف نیست ها😭

️ ما #مدعیان صف اول بودیم
️ از آخر مجلس #شهدا را چیدند🌹

💢 بیا برویم، آخر صف
شاید به ما #بی_لیاقت‌ها هم رسید
دلشکسته‌ها💔 مرگ را نمی‌پذیرند
#طاقت ندارند بگویند، آخر این قصه #بامرگ ختم یافت.

#خداوندا...
به حرمت شهدایت، آخر قصه‌ی ما را #شهادت قرار بده.

#اللهــــم‌ارزقنــــاشهــــادتـــــ💔🕊

َلـلّــهُــمَّـ_عَـجِّل_لـِـوَلــیـکـَـ_الــفـَـرَجــ 🍃💖

┄┅══••✼🍃🌺🍃✼••══┅┄
@Refighe_Shahidam313
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️

از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!

🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...

🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...

🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...

🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...

🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...

🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..

🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...

🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...

🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...

🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام

🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...

🌹 #شهدا گاهی،نگاهی😔...🌹

@Refighe_Shahidam313
#شهیدانہ💚

شرط #شهید شدن
شهید بودن است....

اگر امروز کسی #را دیدید
که بوی
#شهید
از کلام
رفتار
و اخلاق او
استشمام شد #بدانید او شهید خواهد شد
و #تمام_شهدا این مشخصه را داشته اند

#شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی

🌸 یادشهدباذکرصلوات 🌸

@Refighe_Shahidam313
🔴دنیا ، ُرداب_غفلت هاست ...
هرکه بیشتر ، دچار شود ...
زودتر ، غرق می شود ...

❗️چقدر ،دنیا را جدی گرفته ایم!
ما مسافر هایی که ...
ماندن یا رفتن مان هم ...
دست خودمان #نیست !

🚫 #غرور همان بود که شیطان را !
با آن همه ، خوب!بودن هایش...
به زمین رساند ...

خود ، خوب(خفن)پنداری را ...
در #تمام زمینه ها ... کنار بگذاریم!
و بدانیم اگر(با غرور)هم به جایی رسیدیم !
اجرش فقط #همین_جاست...
اینجا ... دنیا ... سرای فنا!

و خوش به سعادت ، #خاکی_ها ...

من.. خاکی بودن را ...
با تمام ، تنهایی هایش !
دوست دارم ...!

#خدا_کافیست


@Refighe_Shahidam313
طهوری عنوان کرد:
با آنکه خود #شهید #شمسی_پور در هنگام #تفحص_شهدا در #عملیات #برون_مرزی در #عراق #پیکر #مطهر شهدا را !جستجو می کردند،
اما در #لحظه #تشییع #شهدای_تفحص شده در شهر حضور یافته و برایشان #اشک می ریخت،
آنچنان حال وهوای عجیبی هنگام تشییع شهدا به او دست می داد
که گویا با او حرف می زدند. وی از #حسن_خلق شهید شمسی پور نیز بارها سخن به میان آورد و گفت:
برای شهید شمسی پور، #دارا و #ندار یکی بود، همان احترامی را که برای #فرمانده اش می گرفت برای یک #کارگر و یا یک #سرباز هم همین گونه بود، #ورزشکاران نیز #ارادت #ویژه ی به او داشتند چرا که همیشه #خنده بر #لبشان جاری بود و #دلسوز برای همه،
#شخصیتی #زیرک و #دانایی که #تمام_قد دوست داشت جا پای شهید چیت سازیان بگذارد و تک تک برنامه های خود را با او #هماهنگ می کرد و در آخر هم به مانند شهید چیت سازیان به شهادت رسید.
طهوری عنوان کرد: شمسی پور را به #مهربانی #متانت و #خلوص_نیت می شناسند، در #فوتبال #دوچرخه سواری، #تیراندازی #شنا و #غواصی و #شمشیربازی نیز #مهارت داشت
هر جا که قدم می گذاشت با #ارتباط_قوی که در این شهید بزرگوار موج می زد همه را جذب خود می کرد
ادامه
👇
#شهید #شمسی_پور #شخصیت #باهوشی داشت و #همزمان با #حضور در #جبهه ها، #تحصیلات_عالیه خود را نیز می گذراند،
در #عملیات_کربلای_۴ #معاون #دسته می شود و پس از #شهادت #داریوش_ساکی،
#عهده دار #مسئولیت #دسته_غواصی،
مدتی نیز #فرمانده یکی از #گروهان_های_غواصی شده و سپس به #اطلاعات و #عملیات نزد #شهید_بزرگوار #علی_چیت_سازیان رفته و او را #الگوی #تمام_عیار خود قرار می دهد.
بعد از آنکه #مسئول #دسته_شناسایی می شود، همراه با علی چیت سازیان و #علی_میرزایی در یکی از #گشت_های_شناسایی می رود،
در این #مأموریت و در زمان #شهادت #حاج_علی_چیت_سازیان، شمسی پور به همراه علی میرزاییان که در کنار #شهید چیت سازیان هستند #مجروح می شوند.

#اواخر #جنگ که می شود فرماندهی گردان را عهدار شده تا اینکه جنگ پایان می یابد و او همچنان #آرام و #قرار ندارد،
گاهی همراه با #کاروان !راهیان_نور
برای #روایتگری می رود و گاهی دیگر به عنوان #جستجو_گر_نور در #تفحص_شهدا حضور می یابد و گاهی هم در #سوریه به عنوان #مدافع_حرم #آل_الله
...


ادامه در پیام بعد
👇👇👇
#قسمت_چهلم

#قسمت_آخر
.
#به_نام_خدای_مهدی
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن .
🔴حتما ادامه ی داستان رو توی دو تا کامنت اول این پست بخونید...چون بعضیا روزهای قبل نخوندم دوباره تاکید کردم 🔴
.
.
#قسمت_چهلم . -حرفهاش بهش ارامش میداد...نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم.
.
.
-خوب ریحانه خانم...شما سوالی ندارید که بپرسین؟!
.
-نه آقا سید 😶
.
-اما من یه حرفهایی دارم 😔
.
-بفرمایید 😯
.
-میخواستم بگم یه ادم نظراتش شاید با گذشت زمان تغییر کنه😔
شاید تفکرش به یه چیز عوض بشه😔
شاید یه کسی یا چیزی رو که قبلا دوست داشت دیگه دوست نداشته باشه😔
به نظرم باید به همچین ادمی حق داد😔
.
-این حرفها یعنی چی آقا سید؟! 😢
.
-یعنی که😕....چطور بگم اخه.. 😔
.
-چیو چطور بگید 😢😢
.
-میدونید شما حق دارید با خونواده و کنار خونوادتون زندگی کنین..راستیتش من هم نظرم نسبت به شما... 😕
.
اینجا که رسید اشکام بی اختیار جاری شد 😢😢
.
-راستیتش من هم نظرم نسبت به شما همون نظر سابقه و دوستتون دارم 😄😄
اخییشش از اشکاتون معلوم شد شما هم دوستم دارید😂😂
.
-خیلی بد هستین !😑😑
.
-خواهش میکنم...خوبی از خودتونه 😊
.
-به قول خودتون لا اله الاالله 😐
.
-خوب بهتره خانواده ها رو بیشتر منتظر نزاریم...شما هم اشکاتونو پاک کنین فک میکنن اینجا پیاز پوست کندیما...بریم بیرون ؟!😯
.
-بله بفرمایین 😐
.
-فقط زهرا رو صدا کنین بیاد کمکم کنه که بیام...
.
-اگه اجازه بدین خودم کمکتون میکنم 😊😊
.
و اروم ویلچر اقا سید رو هل دادن و به سمت خانواده ها رفتیم...مادر اقا سید با دیدن این صحنه بی اختیار شروع به دست زدن کرد و مامان منم یه لبخندی روی لبش نشست

اونشب قرار عقد رو گذاشتیم و یه روز بی سر و صدا و هیچ جشن گرفتنی رفتیم محضر ومراسم عقد رو برگزار کردیم...پدر اقا سید یه خونه کوچیک برامون خرید و با پول عروسی هم چون من گواهینامه داشتم یه ماشین معمولی خریدیم...
.
.
🔴یک ماه پس از عقد...
.
-ریحانه جان
.
-جانم آقایی
.
-خانمی دلم خیلی برا امام رضا تنگ شده.😔..همسفرمون میشی یه سفر بریم؟!😕
.
-شما هرجا بخوای بری ما در رکابتیم فرمانده 😊
.
-اخه چه قدر یه نفر میتونه خانم باشه 😊😊حالا با هواپیما بریم یا قطار؟!
.
-هیچکدوم 😉
.
-یعنی چی؟!با اتوبوس بریم؟!😯
.
-نوچچچ😌....من خودم میخوام راننده آقای فرمانده بشم😊
.
-ریحانه نه ها😯...راه طولانیه خسته میشی...
.
-هرجا خسته شدیم میزنیم بغل استراحت میکنیم...😏
.
-لا اله الا الله...میدونم الان هرچی بگم شما یه جواب میخوای بیاری...بریم به امید خدا...داعش نتونست مارو بکشه ببینم شما چیکار میکنی؟! 😂😂
اماده سفر شدیم و به سمت مشهد حرکت کردیم...تمام جاده برام انگار ورق خوردن یه خاطره شیرین بود😊😊 تو ماشین نشسته بودیم و من پشت فرمون و داشتیم اولین سفر دونفره با ماشین خودمونو تجربه می کردیم😊
-ریحانه جان چرا از این جاده میری😯جاده اصلی خلوته که😐
.
-کار دارم😊
.
-لا اله الا الله...اخه اینجا چیکار داری؟!
.
-صبر داشته باش دیگه 😐
راستی آقایی؟!
.
-جانم ریحانه بانو؟؟
.
-اون مسجده کجا بود دقیقا ؟! 😕
.
-کدوم مسجد؟!😯
.
-همون مسجده که اونروز وایساده بودیم برای نماز درش بسته بودا...😕
.
-اها...اها...یکم جلوتره...حالا اونجا چیکار داری؟؟😉
.
-اخه اونجا اولین جایی بود پی بردم شما چه قدر خوبی😃😃
.
-امان از دست شما بانو😃😃
.
-ریحانه جان؟ -جان ریحانه😊 -اونموقع ها یه اهنگی داشتی😆😆نداری الان؟😂
.
-ااااا سید 😑
.
-خوب چیه مگه..چی میگفت اهنگه ؟!؟😌اها اها خوشگلا باید برقصن😂😂
.
-سید؟!😑😑
.
-باشه باشه...ما تسلیم...😄😄
.
ریحانه ؟!
.
-جان دل😊
.
-ممنون که هستی 😊😊
.
جلوی مسجد ترمز کردم و پیاده شدم و به سیدم کمک کردم رو ویلچرش بشینه...و رفتیم سمت مسجد...
.
-اااا ریحانه انگار بازم درش قفله 😯
.
-چه بهتر مثل اون موقع بیرون نماز میخونیم...😊
.
-اخه الان وقت اذان نیست که😐
.
-دو رکعت نماز شکر میخوام بخونم...
.
-ریحانه همه چی مثل اون موقع به جز من و تو...اون موقع من دو تا پا داشتم که الان ندارم...ولی الان شما دوتا بال داری داری که اونموقع نداری...
.
ریحانه جان الان میفهمم که تو فرشته ای😊😊
.
#تمام
#سید_مهدی_بنی_هاشمی

ممنونم از نگاه همه دوستان که این چهل روز تحمل کردن اولین تجربه ی داستان نویسی مارو🙏🙏
.
🔴یه توضیحاتی درباره داستان تو پست بعدی میزارم ان شا الله...

#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_با_ذکر_منبع_و_اسم_نویسنده
منبع👇🏻

Instagram:mahdibani72

💌 بامــــاهمـــراه باشــید🌹

┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
🌺هوالحی🌺


😔 #پشیمانم

▪️گویا در #برزخ کسی هست که می خواهد #برگردد اینجا !
▪️ البته آنوقتها که اینجا بین ما بود گاهی آرزوی #مرگ می کرد !
▪️ تکرار زندگی برایش کسل کننده بود !
👈بی حساب و کتاب خرج می کرد لحظه های عمرش را !
😳وناگهان همه چیز در لحظه ای که فکرش را نمی کرد به پایان رسید !
☝🏼 همینکه چشم فرو بست تازه فهمید که آنجا چه خبر است !!!
😲حالا می خواهد برگردد !!!
▪️میخواهد مثل شما #نفس بکشد!
▪️مثل شما راه برود!
▪️او حتی #انتظار ندارد در جایی که شما زندگی می کنید، زندگی کند!
▪️او حالا دیگر به #کارتن خوابی هم راضی است !
▪️اصلا حاضر است در یک #قبر خالی در #گورستان بخوابد !
▪️اگر او را برگردانند دیگر هیچ #گله ای از سختی معشیت نمی کند !

▪️حالا دیگر با #تکه ای نان خشک هم مشکلی ندارد !
▪️اگر برگردد دیگر از #هیچکس گله ای نمی کند !
▪️چرا که هیچ #توقعی از کسی ندارد !
▪️او می گوید #غلط بکنم که کسی را برنجانم !
▪️اوحالا دیگر همه را به شدت #دوست دارد !
▪️حالا که پرده ها از جلوی چشمش فرو افتاده می بیند که #رنجاندن والدین چقدر برایش گران تمام شده!
▪️ نه خانه #لاکچری می خواهد !
▪️نه زن زیبا و نه ماشین شاسی بلند !
😞او همه آن زندگی #تمام شده را هم را هم نمی خواهد !!!
☝🏻فقط #چند صباحی را به او مهلت دهند کافی است !
▪️حالا دیگر می داند از #فرصتهای_کوتاه چگونه استفاده کند !

▪️او فقط آرزو دارد #یکبار دیگر برگردد !!!
▪️می خواهد برگردد تا بخاطر همه آن ناسپاسی ها #عذرخواهی کند !
▪️او می خواهد از همه #حلالیت بگیرد !
▪️چقدر دلش برای چیزهایی دور ریختنی اینجا تنگ شده !
▪️می خواهد برگردد وهمه چیزهایی را که بی جهت #دور انداخته بردارد روی چشم بگذارد ! و تا می تواند از آنها عذر خواهی کند !
▪️ عمرش ! استعدادش ! کتابهایش !
دوستانش ! همسر و بچه هایش !
🔹 او شاید فقط یک #آرزوی دیگر داشته باشد !
👈یک شب #قدر دیگر در بین #زنده ها باشد !!!
👈فرصتی پیدا کند تا یک بار #قرآن را ختم کند !

😔نمی دانم همین حالا او چه #آرزویی دارد !!!
▪️اما این را خوب می دانم که با همه وجودش می خواهد #برگردد !
😊کسی می تواند به او #کمک کند !؟

☝🏼فقط #یکی هست که می تواند !
چه کسی #توانا تر از خدا !!
😏اما خدا هم می گوید دیگر دیر شده است !
👈🏽دیگر علاجی نیست !
👈🏻نمی شود !
▪️اصلا غیر ممکن است !!!
ای داد و بیداد ...اینجا را ببینید 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
▪️سوره ی مؤمنون، آيات 99 و 100. ترجمه: (گويد) پروردگارا! مرا (به دنيا) بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عمل صالحي بجاي آورم. (به او خطاب مي‌شود كه) هرگز نخواهد شد !

🔹آهاااااااااای زنده ها !!!
▪️آیا این روزها #قدر آنچه را که دارید می دانید !؟
👈🏽همین که #هست را می گویم !
😑با همه سختی هایش !

▪️فاتحه ای برای انها که دیگر نمی توانند برگردند بخوانید و شکر همینهایی را که دارید با تمام وجود بجای آرید !
▪️همینکه رفتید به سختی #پشیمان می شوید !
☝🏻اما دیگر راه #برگشتی درکار نیست !

التماس دعای فراوان 💐

#صالح_ادیب

🌀 🌀