رفیق شهیدم

#ترس
Канал
Логотип телеграм канала رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313Продвигать
573
подписчика
12,7 тыс.
фото
11,3 тыс.
видео
1,69 тыс.
ссылок
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمیشود🥀 رَفیقِ‌شهیدم‌یه‌دورهمیه‌خودمونیه خوش‌اومدی‌رفیق🤝🫀🥀 تاسیس²¹/⁰²/¹³⁹⁸ کپی‌آزاد‌✌صلوات‌هدیه‌کردی‌چه‌بهتر📿✌️ کانال‌ایتامون‌ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 خادمین 👇 @Someone_is_alive @Mortezarezaey57
🔴 امام زمان در چنین شرایطی از آخرالزمان ظهور می‌کند

🌕 امام محمد باقر علیه السلام فرموده:

قائم عجل الله فرجه، قيام نمى‌كند مگر در دورۀ #ترس و #وحشت؛ و #زمين‌لرزه‌ها و #گرفتارى و #بلائى كه گريبانگير مردم مى‌گردد؛ و پيش از اين وقايع، #طاعون شيوع مى‌يابد؛ و دوره‌اى كه در ميان عرب شمشيرى برّان و بين مردم #اختلافى سخت و پراكندگى و چنددستگى در دينشان پديده آمده باشد و در حالشان دگرگونى پيدا شده، تا جايى كه آرزومند از شدّت آنچه كه از هارى مردم و خوردن(درندگى)بعضى پارۀ ديگر را كه مشاهده مى‌كند شبانه روز آرزوى #مرگ مى‌نمايد؛ و هنگامى كه خروج مى‌كند خروجش در دوران يأس و نااميدى(مردم)است.

📗غيبت نعمانی،ب۱۳،ص۲۳۴
تنها کسانی شهید می شوند!
که #شهید باشند...
.
باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزوهای دراز را
#حسد را
#حرص را
#ترس را
#هوس را
#شهوت را
#حب_دنیا را...
.
باید از #خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
.
شهادت #درد دارد!
دردش کشتن #لذت هاست...
.
به یاد #قتلگاه کربلا...
به یاد قتلگاه #شلمچه و #طلاییه و #فکه...
الهی،#قتلگاهی...
باید #کشته شویم،تا #شهید شویم!!
📣 ماه رمضان، بهار قرآن

سی روز...
سی جزء...
سی نکته قرآنی...

👌 هر روز نکاتِ کوتاه قرآنی، از یک جزءِ قرآن کریم❤️

🔻لباسِ ترس و گرسنگی🔻

قرآن کریم در آیه ۱۱۲ سوره‌ی نحل، صحبت از سرزمینی می‌کنه که مردمانش #نعمت‌های_الهی رو انکار کردند، و خدا هم لباسِ #ترس و #گرسنگی بر اونها پوشاند:👇

🕋 وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ (نحل/۱۱۲)

💢 خداوند برای آنان که کفران نعمت می‌کنند، مَثَلی زده است:
💢 سرزمینی که امن و آرام بود، و همواره روزی‌اش از هر جا می‌رسید. امّا نعمتهای خدا را #ناسپاسی کردند، و خداوند هم بخاطر اعمالی که انجام می‌دادند، لباس #گرسنگی و #ترس را بر آنها پوشانید.


☝️ اوّلاً قرآن صحبت از چشاندنِ لباس میکنه، نه پوشاندن:
👈 فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ.

این یک استعاره‌ی پیچیده و رمزآلوده، چون لباس چشیدنی نیست، پوشیدنی است!
فَأَذَاقَهَا اللهُ👈 یعنی خدا به ذائقه‌اش می‌چشاند.

معلومه که منظور از چنین تعبیری یک پوشش مرئیِ متعارف نیست، بلکه یک پوشش نامرئی است، که آدمی رو از درون گرفتار میکنه، طوری که بیرونش هم تحتِ تاثیر قرار می‌گیره.😨

طبق این آیه شریفه، کسانی که #نعمت‌های_الهی رو انکار کنند، دچار پوششی از جنس #گرسنگی و #ترس خواهند شد.👌

به رابطه‌ی بین #ترس و #گرسنگی دقّت کنیم!
👕👚 تار و پودِ این لباس، از #ترس و #گرسنگی است!

کسی که دارایِ چنین پوششی بشه، هیچ وقت احساسِ #سیری و #امنیت نخواهد کرد.
این یعنی #آرامش در کار نیست.
هرچه هست #حرص و #اضطراب است.

این آیه نمیگه که این افراد چیزی نمی‌خورند و زنده نمی‌مونند،
بلکه می‌فرماید که از نعمتِ #بی‌نیازی و #امنیت دور میشن.✅️

لباسِ #ترس👈 احساس #امنیّت رو ازشون می‌گیره.
لباسِ #گرسنگی👈 احساس #بی‌نیازی رو ازشون می‌گیره.

☝️ کسانی که به سهم خودشون راضی نیستند، و صبح تا شب مثل موش‌،🐭 حریصانه به دنبال جمع کردن هستند، دچار این بیماری هستند، حتّی اگر خودشون هم ندونند.

☝️ احساسِ #ناامنی، همواره این افراد رو به جمع کردنِ بیشتر تشویق میکنه.

حتماً دور و برمون با این افراد روبرو شدیم:
مهم نیست که چقدر ثروت و قدرت داره، مهم بیماری ترس و گرسنگی است، که از درون گریبانش رو گرفته.
چنین کسی هر چقدر هم جمع کنه، باز احساس #ناامنی و #گرسنگی میکنه، چون این احساس از درون به کامش چشانده شده (فَأَذَاقَهَا اللهُ)، و روح و روانش رو به تسخیر در آورده.😔

☝️ منظور از #گرسنگی فقط گرسنگیِ غذایی نیست، گرسنگی‌های ذهنی، عاطفی و روحی و... رو هم شامل است.
☝️ #ترس هم همینطور. فقط ترس‌های فیزیکی نیست، و ترس‌های روانی و... رو هم شامل میشه.

همه‌ی اینها به سبب عملکرد خودشونه:
👈 بِما کانُوا یَصنَعُونَ.

💯 چون #ناسپاسی و #کفران_نعمت، فقط یک صفتِ ناپسندِ اخلاقی نیست، بلکه پُر از انرژی‌های منفی و مخرّبه.

رفعِ این بیماری فقط یک راه☝️ داره.
راهش اینه که علّتِ بیماری، که همون #ناسپاسی هست، از بین بره. یعنی فرد #شکر نعمت کنه.✅️
⚡️ شکرگزاریِ عملی، انسان رو از چنین پوشش طاقت فرسایی بیرون میاره. شخص باید #نعمت‌های_الهی رو خوب ببینه، و احترام کنه و شاکر باشه.

لذا در آیه بعد قرآن می‌فرماید:

🕋 فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (نحل/۱۱۴)

💢 پس، از نعمت‌های حلال و پاکیزه‌ای که خدا به شما روزی داده است بخورید. و شکر نعمت خدا را به جا آورید، اگر او را می‌پرستید.

┄┅══••✼🍃🌺🍃✼••══┅┄
@Refighe_Shahidam313
.
چه حالتی بهتر از اینکه آدمی #حزن و #اندوه حوادث گذشته و #ترس و خوف از وقایع #آینده را نداشته باشد...
و این نمی شود مگر به فرموده ی قرآن کریم:
.
بَلي مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ...
.
آرى، هر كس كه خود را با تمام وجود به #خدا #تسليم كند و نيكوكار باشد؛
پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد...

#شهید_علی_صیاد_شیرازی
رفیق شهیدم
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان می‌گرفت و یادم نمی‌رفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد. مصیبت #مظلومانه…
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_سی_و_یکم

💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.

صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی #شیطانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید.

💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.

مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!»

💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند که نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.

از درماندگی‌ام لذت می‌برد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!»

💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»

پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از #ترس می‌لرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»

💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»

همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و #مرگ فاصله‌ای نبود.

💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم.

همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه #جهنمی‌اش بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»

💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»

احساس کردم #حنجره‌ام بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.

💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.

عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.

💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم.

چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، #غیرت‌شان برای من می‌تپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...

#ادامه_دارد
@Refighe_Shahidam313

✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
رفیق شهیدم
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای #انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از #مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن…
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_بیست_و_یکم

💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.

دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.

💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.

چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت.

💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.

پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف می‌رفت.

💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.

گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید.

💠 چند روز از شروع #عملیات می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود.

عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.

💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند.

شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟»

💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم!

انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید.

💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»

احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم.

💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»

از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!»

💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.

جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد.

💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.

از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او #جان بدهم.

💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.

عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.

💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.

گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه #قیامت شده است...


#ادامه_دارد
@Refighe_Shahidam313

✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ترس_از_فضای_مجازی

🔻رحیم پور ازغدے : چیزے ڪه از احوالات مسئولین متوجه شدم اینه ڪه اینا نَه از خدا میترسن نه از قانون، ولے از #فضای_مجازے میتَرسن ...


@Refighe_Shahidam313
🔰 دلیل چرخش ناگهانی ترامپ و درخواست او برای مذاکره مستقیم با تهران

⬅️ در صورت بسته شدن #تنگه_هرمز، ایران می‌تواند نظام مالی جهان را از طریق از هم پاشاندن تجارت جهانی ۴۵۲ تریلیون دلاری #مشتقات_نفت، مختل کند.

⬅️ نشریه آسیا تایمز در پی برگزاری نشست بحث‌برانگیز «#گروه_بیلدبرگ» در سوییس، در یک تحلیل مشروح نوشت که تغییر وضعیت آمریکا در موضوع #مذاکره_با_ایران مربوط به ترس از «امکان بسته شدن تنگه هرمز» است.

🔹 این پایگاه خبری تحلیلی دلیل چرخش ناگهانی ترامپ و درخواست او برای مذاکره مستقیم با تهران را به پیامدهای اقتصادی امکان بسته شدن تنگه هرمز مرتبط دانسته است.

🔹 #گروه_بیلدربرگ (Bilderberg Group) نام کنفرانسی غیر رسمی است که هر سال به صورت کاملا خصوصی و محرمانه در نقطه‌ای از جهان برگزار می‌شود. در نشست امسال این گروه،‌ بیش از صدها هیات از ۲۳ کشور حضور داشتند. بانکدارها، نخست‌وزیران و مدیران اجرایی برای بررسی مسائلی که شدیدا محرمانه است، گردهم می‌آیند.

🔹 نشست ۶۷ ام گروه بیلدربرگ، با حضور ۱۳۰ چهره قدرتمند سیاسی و اقتصادی جهان، این بار موضوع اصلی خود را بر محور #نظم_جهانی و #حفظ_سرمایه‌داری قرار داد. حاضران که همچون همیشه دو سوم آن از تصمیم‌گیران اروپایی و یک سوم آن از آمریکای شمالی بودند، پیرامون «#نظم_استراتژیک_پایدار» به مذاکره پرداختند.

◀️ موضوع ایران و #بازار_جهانی_نفت

🔹 در اجلاس امسال گروه بیلدربرگ، پیرامون موضوعات مهم جاری در سطح بین‌المللی بحث و رایزنی صورت گرفت. یکی از این موضوعات، تلاش ناگهانی ترامپ برای مذاکره با ایران آن هم «بدون هیچ پیش‌شرطی» بود.

🔹 گزارش آسیاتایمز مساله اصلی را تهدید منافع آمریکا در این حوزه در پی احتمال بسته شدن تنگه هرمز برشمرده است. در صورت بسته شدن این تنگه، نفت و گاز عراق،‌ کویت،‌ بحرین،‌ قطر و ایران، که بیست درصد از #نفت_جهان را تشکیل می‌دهند، قطع می‌شود. حاضران در نشست بیلدربرگ، فارغ از توانایی نظامی آمریکا برای جلوگیری از آن و توانایی موشکی ضد کشتی ایران برای مقابله با آمریکا، درباره این موضوع به عنوان چالشی بزرگ مذاکره کردند.

🔹 این گزارش، همچنین به تحقیقی اشاره می‌کند که به تازگی بر روی میز ترامپ قرار گرفته و واهمه‌ای در واشنگتن ایجاد کرده است. این تحقیق نشان می‌دهد که در صورت بسته شدن تنگه هرمز به هر دلیلی، ایران می‌تواند نظام مالی جهان را از طریق از هم پاشاندن #تجارت_جهانی مشتقات نفت، مختل کند. نمایندگان بانکی حاضر در این نشست در این موضوع به ارزش ۴۵۲ تریلیون دلاری قراردادهای مشتقات نفت در سال گذشته میلادی اشاره کردند.

🔹 متخصصان مشتقات نفت می‌دانند که در صورت #اختلال_جریان_انرژی در خلیج فارس قیمت نفت به بیش از ۲۰۰ دلار برای هر بشکه، ‌یا حتی بیشتر از آن در طول زمان، افزایش خواهد یافت. این موضوع می‌تواند به یک تنزل بی‌سابقه جهانی در #بازار_نفت منجر شود.

🔹 این گزارش می‌نویسد که علاوه بر مردان اقتصادی ترامپ، خود او نیز این را می‌داند و «بازی را وا داده است.» بنا به منابع آمریکایی،‌ او به دنبال «#راه‌حل_آبرومندانه» برای خروج از مشکلی است که مشاور امنیت ملی، ‌جان بولتون و وزیر خارجه مایک پمپئو او را در آن گرفتار کرده‌اند.

🔹 بنا به گزارش آسیا تایمز، این ایران نیست که درخواست گفت‌و‌گو دارد، بلکه آمریکا است.

🔹 این گزارش در ادامه، ارتباط این موضوع با نشست بیلدربرگ را روشن می‌کند و به سفر برنامه‌ریزی نشده پمپئو به سوییس و حضور در نشست بیلدربرگ اشاره می‌کند و به طعنه به نقل قول او درباره «علاقه به پنیر و شکلات (تولیدات کشور سوییس)» اشاره می‌کند.

🔹 با این حال این گزارش می‌نویسد که هر شخص آگاهی می‌داند که پمپئو به شدت نیاز به آرام کردن #ترس_نخبگان حاضر در جلسه پشت درهای بسته در سوییس دارد،.

🔹 حالا بعد از هفته ها تهدید ایران، ‌آمریکا از مذاکرات بدون پیش‌شرط سخن می‌گوید و این پیشنهاد از «خاک سوییس» می‌آید.

🌐 https://www.asiatimes.com/2019/06/article/why-trump-now-wants-talks-with-iran/
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸

😎#نخبه_قاتل !

▪️ماجرا آنچنان که رسانه ها شلوغ کاری می کنند #پیچیده نیست !
▪️همسر یک نخبه سیاسی! به #قتل رسیده !!!
▪️آقای نخبه جلوی چشم میلیونها بیننده در ماه میهمانی خدا #اعتراف کرده که خودم کشتمش !
⚠️آلت #قتاله را هم نشان داده !
👈جلوی دوربین تلویزیون در حالی که هیچ #ترس و اضطرابی در چهره اش دیده نمی شد !

👈یک زن از جامعه #زنان به قتل رسیده !
👈🏼او یک #همسر بوده !
👈اتفاقا آدم بی نام و نشانی هم نبوده !
👈🏼اهل هنر بوده !
👈مادر هم بوده !
👈🏼فرزند بالغی هم داشته که او هم حرف هایی را بر علیه پدر خوانده بر زبان رانده !

☝🏼اما #فاجعه ای بزرگتر از قتل میترا استاد دارد اتفاق می افتد !
▪️اینکه اجرای #عدالت را #دلبخواهی کنیم !!
▪️هر کسی به خودش اجازه دهد با هر #توجیه حتی اگر #محق باشد دست به اسلحه ببرد و آدم بکشد !!!

🔹تصور کنید از این به بعد هر کسی که حتی اگر به حق از دست #همسرش عصبانی شود او را به #قتل برساند !
▪️آنوقت دیگر سنگ روی سنگ بند می شود !؟
😊خانم های محترم اینگونه دوست دارید !؟

▪️متاسفانه آدمهایی از این جامعه کمر همت بسته اند که #کثافتکاری قتل یک زن را با #دستمال آلوده سیاست پاک کنند !

▪️زنهایی که داعیه #دفاع از حق و #حقوق زنان آنها گوش فلک را کر کرده بود وبخاطر زندانی شدن فلان زن جاسوس و یا ازدواج زود هنگام دختران و یا هر بهانه دیگری خودشان را به اب و آتش می زنند امروز #خفقان گرفته اند و با هزار جور #وصله حق و نا حق و تهمت ... دارند قاتل را #تبرئه می کنند !

✋🏻چرا !؟
👈چون قاتل یک #نخبه_علمی و متعلق به یک #جناح_سیاسی بوده که اتفاقا #ظلم به زنان هم در #سابقه این جناح به #وفور دیده می شود !

✖️غافل از اینکه در اینده ممکن است #خودشان قربانی سیاسی کاری امروز شوند !
✖️غافل از اینکه این توجیهات مسخره فردا ممکن است #بهانه ای برای #خیانت مردان دیگر شود !
✖️غافل از اینکه #ازدواج های_سفید هم ممکنه است به همین جا #ختم شوند !!
✖️غافل از اینکه با این رویه می شود کار آن #جوانک الدنگی که دختری را به خانه خرابه ای در #سیرجان کشید و آن بلا را سرش آورد توجیه کرد !
✖️غافل از اینکه با همین دلایل می شود هر #کثافتکاری_اخلاقی را در جامعه توجیه کرد !

👈میترا استاد به گواه اعترافات همسرش #خیانت_نکرده !
👈🏼یک زن بیوه بوده که با هر #انگیزه ای به #عقد_شرعی یک مرد متمول خوشگذران در آمده !
👈فعلا هم هیچ دلیلی مبنی بر اینکه در #انگیزه قتل حق با قاتل بوده وجود ندارد !
👈🏼هرچه هست #جو سازی رسانه ها ست !

😣حالا با کدام #دلیل_عقلی باید مردی که همسرش را ناجوانمردانه به قتل رسانده #مظلوم جلوه دهیم !!؟
👈🏼جامعه زنان باید هرکدام #خودشان را در #موقعیت میترا استاد قرار دهند !
👈کدامشان حاضر هستند به دست یک #نخبه_علمی و سیاسی اینگونه بی رحمانه #کشته شوند !؟
👈🏼جرم بزرگ امثال #نجفی قبل از اینکه قتل باشد بر هم زدن امنیت روانی مردم است !
👈جرم اینها ایجاد #بدعت های خطرناک در جامعه است !
👈🏼ایجاد جو بی اعتمادی در #خانواده هاست !
👈قبح شکنی از عمل #زشتی همچون قتل است !
🙏🏻محض رضای خدا اندکی تامل کنید !

والسلام 💐✋🏻

#صالح_ادیب