«جان بی گناه و گرامی دو فرزند برومند دیگر از ایران زمین در خطر اعدام است. به قدر وسع بکوشیم که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل.
دو فرزند بودش به کردار ماه / سزاوار شاهی و تخت و کلاه گرفت آن دو فرزند را در کنار / فرو ریخت آب از مژه شهریار ابَر کتف ضحاکِ جادو دو مار / برَست و برآورد از ایران دَمار چنان بُد که هر شب دو مرد جوان / چه کِهتر چه از تخمهٔ پهلوان خورشگر ببُردی به ایوانِ شاه / همی ساختی راهِ درمانِ شاه بِکُشتی و مغزش بپرداختی / مَر آن اژدها را خورش ساختی چو آمد به هنگام خون ریختن / به شیرین روان اندر آویختن از آن روزبانانِ مردمکُشان / گرفته دو مرد جوان را کِشان . دست یازیدن : دست درازی، قصد کاری کردن بپرداختی : آماده کرد کهتر : کوچک تر / خورشگر : آشپز روزبانان : نگهبانان، معنی جلاد هم می دهد . تلفیقی از ابیات.»