این تماس از زندان اوین است. بخشی از اجرای «گروه دوباره» با همخوانیِ «نسیم سلطان بیگی»، «الهه محمدی»، «نیلوفر حامدی» از بند نسوان زندان اوین.
الناز محمدی، خواهر الهه، نوشت: «دیروز از میان روزهای تکراری زندان، برای بچهها روزی متفاوت بود. گویی توانسته بودند ریشههایشان را از زیر دیوارها بیرون بیاورند، روی پاهایشان بایستند و به کنسرت بروند.»
- زندانیان سیاسیای که حقشان یک روز زندان هم نیست، از هر فرصتی برای آنکه شور زندگی را در خود زنده نگاه دارند، استفاده میکنند و دم آنهایی که از پشت تلفن با این زندانیان همنوا میشوند و عشق و مهر را با آنها سهیم میشوند هم گرم.
محمدعلی نجفی، سعید طوسی، سعید مرتضوی و بسیاری از وابستگان به جمهوری اسلامی که جنایت کردهاند یا به احکام کوتاهمدت محکوم میشوند که بیشتر مدتش را در مرخصی به سر میبرند، یا تبرئه و آزاد میشوند. جنایت حمله به کوی دانشگاه هم که در نهایت به دزدین یک ریش تراش توسط یک سرباز ختم شد و البته بعدها آن سرباز در سیستم ارتقا پیدا کرد. عامل ترور حجاریان، صاحب مقام شد. متهم ردیف اول (از نظر حکومت) پرونده هواپیمای اوکراینی، جنایتی که به کشته شدن ۱۷۶ نفر انجامید، به ۱۳ سال زندان محکوم شد و.....
اما، روزنامهنگاران شریفی که راوی حقیقت شدند و در کنار مردم ایستادند با اتهاماتی مضحک در مجموع به ۲۵ سال زندان (در دادگاه بدوی) محکوم شدند. آنها حدود ۱۳ ماه است که زندانی هستند در حالی که حتی یک ساعت زندان هم حقشان نیست.
#زن_زندگی_آزادی نیلوفر حامدی، خبرنگار روزنامه شرق، پس از پوشش خبر جان باختن مهسا امینی در بیمارستان کسری بازداشت شد. ماموران امنیتی الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هممیهن، را نیز در پی انتشار گزارشی از خاکسپاری مهسا امینی احضار و سپس بازداشت کردند. اینک بیش از ۳۰۰ روز از بازداشت نیلوفر حامدی و الهه محمدی میگذرد. دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران این دو روزنامهنگار را به «همکاری با دولت متخاصم آمریکا، اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام» متهم کرده است. محمدحسین آجرلو، همسر نیلوفر حامدی، خبر داده بود که دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامهای انتسابی به همسرش روز سهشنبه سوم مرداد برگزار میشود. به گفته سعید پارسایی، همسر الهه محمدی، نیز دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامهای انتسابی به این روزنامهنگار نیز روز چهارشنبه چهارم مرداد برگزار خواهد شد. نیلوفر حامدی و الهه محمدی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه میشوند که ریاست آن را ابوالقاسم صلواتی مشهور به «قاضی اعدام» برعهده دارد. #الهه_محمدی #الهه_نیلوفر #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
سازمان گزارشگران بدون مرز میگوید که جمهوری اسلامی ایران به سومین زندان بزرگ دنیا برای خبرنگاران تبدیل شده است. به گفته این سازمان، نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو خبرنگار زن که به جلب توجه به کشته شدن مهسا امینی کمک کرده بودند، اکنون با خطر مجازات اعدام رو به رو هستند.در حال حاضر ۴۷ خبرنگار در زندانهای ایران در بازداشت به سر میبرند و برخی از آنان با احکام سنگینی رو به رو هستند.
🔸روز دوشنبه ۱خرداد، #محبوبه_رضایی. #زندانی سیاسی سابق، توسط ۴نیروی امنیتی مرد و۲ نیروی امنیتی زن در خانه پدری خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
🔸حکم ۳ بار اعدام و سایر مجازات های #جواد_روحی، از بازداشت شدگان #اعتراضات سراسری در #نوشهر، در شعبه ۹ دیوان عالی کشور نقض و پرونده وی جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض ارجاع داده شد.
🔸سخنگوی قوه قضاییه از تعیین زمان جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات #الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی#خبرنگاران بازداشتی محبوس در زندان اوین، به ترتیب در روزهای ۸ و ۹ خردادماه، خبر داد. مسعود ستایشی پیشتر از صدور کیفرخواست پرونده این دو خبرنگار به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران خبر داده بود.
🔸سحرگاه سهشنبه ۲خرداد حکم اعدام یک زندانی #کُرد به نام #سعید محمدی ٤٦ساله و اهل دهستان از توابع کرمانشاه پس از ۱۲سال حبس در زندان مرکزی این شهر اجرا شد.
🔸یک زندانی محبوس در زندان تبریز به نام #میلاد_بهمنزاده که پیشنر به اعدام محکوم شده بود، در پی فشار و اضطرب ناشی از اجرای حکم اعدام،دراثر سکته قلبی درگذشت.
صدای #الهه_محمدی را میشنوید که از زندان قطعهای از شعر محبوبش را میخواند. الهه در روز ۲۲۳ام از بازداشتش در زندان اوین ۳۵ ساله شد.
سعید پارسایی، همسر او برایش نوشته: «تصدقت شوم عزیز عزیز من یادت میآید به تو میگفتم که نهایتا دو روز میتوانم دوریات را تحمل بکنم و بعدش بیقرار میشوم؟ بعدش دلم آتش میگیرد؟ حالا هر چه در عالم است کنار هم گذاشتهاند در میان ما و ۲۲۲ روز از دوریات میگذرد. بیحساب و کتاب و بی هیچ منطقی، جان عزیزت را پشت میلههای سرد اوین و قرچک محبوس کردهاند. عزیز دور افتادهی من، محبوس در «ایران عزیز، ایران جاهل ظالم، ایران کوههای بلند، بیابانهای سوخته و آفتاب وحشی»، ای که در وطن خویش غریبی، بگو فردا را چه کنم؟ چگونه سر کنم؟ فردایی که روز تولد توست و دستهای من خالی. بگو در وطنی که هیچ چیزش سرجای خودش نیست -که اگر بود هیچکدام از اینها نباید اتفاق میافتاد- چه کنم؟ بخند و بگو عزیز مظلوم من.»