رادیوپل

#تسلیم
Канал
Логотип телеграм канала رادیوپل
@RadiopollПродвигать
973
подписчика
11,5 тыс.
фото
1,06 тыс.
видео
5,09 тыс.
ссылок
رادیو | پُل| دخـتـر 🎙 کانال تلگرامی رسانه ی تحلیلی خبری رادیوپل 🎙 تحلیل های به روز، اخبار موثق و مطالبات خود را در اینجا دنبال کنید
سختی این سه سال را در تاریخ سراغ ندارم

رییس‌جمهور:
🔹 سختی که در این سه سال به دولت و مردم وارد شد را در تاریخ سراغ ندارم؛ همیشه تحت فشار بودیم ولی این جنگ اقتصادی بود. در دوره کرونا #تحریم‌ها را بیشتر کردند. اینکه در انتخابات آمریکا چه کسی برنده شود مهم نیست؛ دولت بعدی آمریکا برابر ملت ایران #تسلیم خواهد شد. / خبرفوری

#رادیوپل
📻 @RadioPoll
رادیوپل
#انتصاب مدیر آموزش‌وپرورش ناحیه ۱ خرم‌آباد منصوب شد 🔻 طی حکمی از سوی علیرضا نخعی مدیرکل آموزش‌وپرورش لرستان، محمد حسین احمدی به‌عنوان مدیر آموزش‌و پرورش ناحیه ۱ خرم‌آباد منصوب و جانشین حسن رضا چگنی شد 🔻 محمدحسین احمدی پیش از این به عنوان رئیس حراست آموزش…
حسن رضا چگنی مدیر #معزول ناحیه یک خرم آباد:

🔻 آمدنم، به اصرار جناب زینی وند مدیرکل سابق آموزش و پرورش استان بود.

🔻 رفتنم، بخاطر #تسلیم_نشدن در مقابل خواسته ها و فشارهای سیاسی در جهت #مهره_چینی باب میل آنان در پیکره این سازمان بود. به اینگونه رفتن‌ افتخار میکنم / بلوطستان

#رادیوپل
📻 @RadioPoll
⚡️کوچه ای به نام #هیچ برای خادمی/ استاندار؛ بی "تاج" "بگردون"

💠 اگر #صابری را با زیرگذرهای کج و قناسش به خاطر می‌آوریم، اگر با دیدن مدبه‌کوه که بعدها بام شهر نام گرفت، نام #دهمرده به خاطرمان خطور می‌کند و اگر با عبور از زیرگذر بهارستان یادی از #بازوند می‌کنیم، هیچ نماد و نشانه‌ای پیدا نمی‌شود که سال‌ها بعد با دیدن آن به خاطر بیاوریم که زمانی استانداری به نام #خادمی بر صندلی مدیریت اجرایی لرستان تکیه زد و ثمره مدیریتش فلان پروژه یا حتی فلان جهت‌گیری مثبت بوده است.

💠 سید موسی خادمی را شاید بشود با شخصیت #مرموز و #درونگرایش به خاطر سپرد، یا #بی‌اعتنایی‌اش به افکار عمومی، یا با سکوت خود‌ایمن‌دارش که به برخی آن را به محجوبیت و مبادی آداب بودن او ربط می‌دهند. البته کارنامه #سفید هم می‌تواند بهانه خوبی برای به خاطر سپردن او باشد! خادمی از این جهت اتفاقاً می‌تواند از همکارانش متمایز هم باشد. چرا که هر کدام از پیشینیان اخیرش هرطور شده برای خودشان نمادی در لرستان به جا گذاشتند، اما ثمره حضور دو ساله خادمی در لرستان تقریباً #هیچ بوده است و بسیار بعید به نظر می‌رسد در فرصت کوتاه باقی مانده از عمر مدیریتی او نیز اتفاق خاصی رخ دهد.

💠 انتخابات مجلس دهم که تمام شد، فضای سیاسی لرستان به یک‌باره خود را با مسئله جدیدی مواجه دید. حالا ترکیب #اصولگرای مجمع نمایندگان لرستان می‌بایست با استانداری تعامل کند که نماینده دولت بیشتر اصلاح‌طلب روحانی بود. بازوند، شاهرخی، غضنفری، خجسته‌پور و.. کسانی نبودند که قافیه را به نمایندگان اصولگرا ببازند و برای همین در پس دست دادن‌ها و لفاظی‌های معمول فرهنگ سیاسی ایران، کش‌مکشی در پس پرده به وجود آمد که میانه نمایندگان را با بازوند تیره کرد.

💠 کم‌کم زمزمه‌ها برای انتصاب استاندار جدید به گوش آمد؛ اما این‌بار برخی نمایندگان که زهر مقاومت و زیربار نرفتن بازوند را چشیده بودند؛ معیارشان برای انتخاب استاندار بعدی، بیشتر ضعیف بودن و #حرف‌شنوی او بود تا توان اجرایی و مدیریتی‌اش. برای همین بود که روی گزینه‌ای به گمنامی سید موسی خادمی اجماع کردند و با ابزارهای همیشگی که نمایندگان مجلس برای تحت فشار قرار دادن وزرا دارند، توانستند وزیر کشور را متقاعد کنند که سکان مدیریت اجرایی لرستان را به او بسپارند.

💠 خادمی؛ استاندار پیشین کهکیلویه و بویراحمد که رابطه خوبی با حلقه #تاجگردون داشت، توانست توجه اکثریت مجمع نمایندگان لرستان را به خود جلب کند و بر اریکه اجرایی لرستان تکیه بزند. حالا دو سال از انتصاب او می‌گذرد و لرستان در طول این دو سال سنگین‌ترین #رکود تاریخ خود در عرصه‌های مختلف را تجربه می‌کند.

💠 از طرفی در چند روز گذشته عزل ناگهانی #موحدپور شایعه‌های تغییر استاندار در آینده نزدیک را تشدید کرد. گمانه‌زنی‌ها در خصوص علت عزل موحدپور ادامه دارد اما آنچه که می‌توان با قاطعیت گفت این است که کنار گذاشتن یار غار آقای استاندار نمی‌تواند صرفاً یک تغییر مدیریتی عادی بوده و حتماً در پس پرده مسائلی وجود دارد که احتمالاً به زودی برملا خواهند شد.
کنار رفتن موحدپور در کنار عملکرد غیرقابل قبول حلقه کهکیلویه‌ای‌ها، بیماری تاجگردون 《استاندار بی تاج بگردون》 و چند عامل دیگر نشان می‌دهد فواره مدیریتی استاندار خادمی خیلی زود به اوج رسیده و از مدتی پیش رو به افول گذاشته است. از طرفی خادمی کارنامه‌ قابل دفاعی هم ندارد که کسی بخواهد پشت آن بایستد و مجمع نمایندگان لرستان نیز که طبیعتاً خود را به عنوان منتقد دولت جا زده‌اند، نمی‌خواهند رنگ سفید کارنامه استانداری به لباسشان بچسبد، با این وجود به خاطر #حرف‌شنوی و #تسلیم_بودنش در برابر خواسته‌هایشان می‌خواهند او بماند و برای همین است که شتر را دولادولا سوار شده‌اند تا هم سواری کنند و هم دیده نشوند.

💠 به هر روی خادمی دیر یا زود سکان مدیریت اجرایی لرستان را واگذار خواهد کرد و البته حافظه تاریخی ما نشان می‌دهد که هرگز کسی عاملان انتصاب او را نقد و یا بازخواست نخواهد کرد و کسی هرگز نخواهد پرسید که سهم افراد و جریانات مختلف در رکود چندساله استان لرستان در عرصه‌های مختلف چقدر بوده است به هر حال استانی که را که آب برده بازی سیاسی معنی ندارد. /شهاب آسمانی

📻 راديوپل👇
https://telegram.me/joinchat/BHDIKkCzN3dFa9SqTeIYqg
Forwarded from اتچ بات
⚡️ گفتگو با زنى كه 16 ساعت #زير_آوار بود.

🌀 16 ساعت گذشته بود. هنوز نتوانسته بود همسرش را پیدا کند. فریادزنان، اسم همسرش را صدا می‌زد. اجازه نمی‌داد کسی #بولدوزر را روشن کند. امید داشت به زنده‌ بودن همسرش. با صدای بلند می‌گفت: « #فرانک باردار است. باید نجاتش بدهیم.» نیروهای هلال‌احمر و ارتش همگی با هم بسیج شده بودند تا شاید بتوانند این زن باردار را در میان آوار پیدا کنند. کم‌کم امیدها ناامید شد. هیچ‌کس هیچ صدایی از میان آوار نمی‌شنید. نیروهای امدادی و مردم تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است. مگر می‌شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت. بنابراین عملیات #آواربرداری با روشن‌ شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست‌بردار نبود. باز هم در میان خاک‌ها به دنبال همسرش می‌گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک‌ها شنیده شد. مرد جوان فریاد زد: #زنده_است!

📻 @RadioPoll

🌀 نیروهای امدادی به سمت صدا رفتند. مرد جوان با اشک اسم همسرش را صدا می‌زد و حالا دیگر فریادهایش پاسخ داشت. همسرش هم او را صدا می‌زد. در نهایت فرانک ٢٤ساله زیر خروارها خاک پیدا شد. او را بیرون آوردند و به بیمارستان منتقل کردند. معجزه اصلی این‌ جا بود که این زن بعد از 16 ساعت هم خودش و هم فرزندش سالم بودند.

16 ساعت وحشتناک

🌀 فرانک صحیح و سالم در کنار شوهرش نشسته است. او هم مرتب خدا را شکر می‌کند. باورش نمی‌شود که #زنده مانده است. هر کس او را ببیند، باور نمی‌کند که چندین ساعت زیر آوار بوده و خروار خاک رویش ریخته است. فرانک هم از ١٦ساعت ترس و دلهره‌اش در زیر خاک می‌گوید.

چی شد که زیر آوار جا ماندی؟

🌀 وقتی #زلزله آمد، من داخل خانه نشسته بودم و تلویزیون نگاه می‌کردم. مادرشوهر و خواهرشوهرم به میهمانی رفته بودند. خانه عمویم بودند. شوهرم هم پیش از یکی از دوستانش در پارک رفته بود تا کاری انجام دهد. پدرشوهرم هم داخل حیاط بود. ناگهان خانه لرزید. پدرشوهرم توانست #فرار کند ولی من تا آمدم فرار کنم، ناگهان خانه ترک برداشت. کنار چارچوب در رفتم. می‌خواستم بروم بیرون که ناگهان پاره آجری به سرم خورد و روی زمین افتادم. دیگر خانه خراب شده بود و راه فراری نبود. گیر افتادم در میان خاک‌ها و سنگ‌ها.

به هوش بودی؟

تمام مدتی که آن زیر بودم، به هوش بودم. همه صداها را می‌شنیدم. حتی صدای شوهرم را هم می‌شنیدم که مرتب فریاد می‌زد و اسمم را صدا می‌کرد.

تو چه کار می‌کردی؟

🌀 من هم فریاد می‌زدم. کمک می‌خواستم. شوهرم را صدا می‌زدم اما چون آوار زیاد بود، کسی صدایم را نمی‌شنید. خانه ما یک خانه دو طبقه است. تمام دو طبقه تخریب شده و روی سرم ریخته بود. از طرفی خانه دو طبقه همسایه هم روی خانه ما افتاده بود. برای همین خاک‌ها و سنگ‌ها زیاد بودند و صدایم شنیده نمی‌شد.

می‌توانستی نفس بکشی؟

🌀 #معجزه اصلی همین‌جا بود. من نه درد داشتم و نه راه نفسم بسته شده بود. می‌توانستم کاملا راحت نفس بکشم، حتی جایی از بدنم هم نشکسته بود که درد بکشم. فقط خیلی ترسیده بودم. از طرفی سرد بود و داشتم می‌لرزیدم. تمام بدنم از سرما و وحشت می‌لرزید. همه جا تاریک بود. نمی‌دانستم سرنوشتم چه می‌شود، حتی نمی‌توانم آن لحظات را توصیف کنم.

اصلا بیهوش نشدی؟

🌀 نه بیهوش شدم و نه خوابم برد. تمام مدت ١٦ساعت بیدار و هوشیار بودم. صداها را هم می‌شنیدم. نیروهای ارتش و هلال‌احمر آمده بودند. به همراه شوهرم به دنبال من می‌گشتند اما صدایم به گوش آنها نمی‌رسید تا این‌ که شنیدم می‌خواهند بولدوزر را #روشن کنند. تمام مدت ترسم از همان بولدوزر بود. با خودم می‌گفتم من زنده‌ام و به هوشم. اگر بولدوزر بندازند و من تکه‌تکه شوم، چه!

از لحظه نجاتت بگو؟

🌀 بالاخره از آن چه می‌ترسیدم، به سرم آمد. بولدوزر را روشن کردند. می‌شنیدم که می‌گفتند همسرت دیگر زنده نیست. کار #آواربرداری را شروع کنید. فقط اسم خدا را صدا می‌زدم. دعا می‌کردم به خاطر بچه‌ام که شده، نجاتم دهند. هنوز نمی‌دانستم بچه‌ام سالم است یا نه ولی امید داشتم. صدای روشن‌شدن بولدوزر آمد. همزمان همچنان صدای شوهرم را می‌شنیدم. تمام شب را دست برنداشت. حاضر نمی‌شد #تسلیم شود. مرتب صدایم می‌زد. درست وقتی که مرگ را جلوی چشمانم می‌دیدم، در یک لحظه صدای شوهرم را از نزدیک شنیدم. انگار همان‌جایی ایستاده بود که من دفن شده بودم. بلافاصله هر چه توان داشتم، فریاد زدم. بالاخره صدایم را شنیدم. فریاد زد همسرم زنده است. نفس راحتی کشیدم. آمدند آوارها را کنار زدند و مرا بیرون آوردند./ايسنا


📻 به راديوپل بپيونديد.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BHDIKkCzN3dFa9SqTeIYqg